حافظ غزل شماره 427

حافظ غزل شماره 427

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 427

حافظ غزل شماره 427

چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه

خرد که قید مجانین عشق می‌فرمود

به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه

به بوی زلف تو گر جان به باد رفت چه شد

هزار جان گرامی فدای جانانه

من رمیده ز غیرت ز پا فتادم دوش

نگار خویش چو دیدم به دست بیگانه

چه نقشها که برانگیختیم و سود نداشت

فسون ما بر او گشته است افسانه

بر آتش رخ زیبای او به جای سپند

به غیر خال سیاهش که دید به دانه

به مژده جان به صبا داد شمع در نفسی

ز شمع روی تواش چون رسید پروانه

مرا به دور لب دوست هست پیمانی

که بر زبان نبرم جز حدیث پیمانه

حدیث مدرسه و خانقه مگوی که باز

فتاد در سر حافظ هوای میخانه

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 427 حافظ: چراغ روی تو را شمع گشت پروانه

موضوع اصلی غزل: عشق سوزان و بی‌حد و مرز شاعر نسبت به معشوق، تأثیر زیبایی معشوق بر همه موجودات و هستی و شوریدگی عاشق در برابر این زیبایی

تفسیر بیت به بیت:

  • چراغ روی تو را شمع گشت پروانه: زیبایی چهره معشوق چنان درخشندگی دارد که پروانه‌ها را به سوی خود می‌کشاند و آن‌ها را همچون شمعی در آتش می‌افکند. این بیت بیانگر تأثیر سحرآمیز و جذابیتی است که معشوق بر عاشق دارد.
  • مرا ز حال تو با حال خویش پروا نه: شاعر می‌گوید که دیگر به حال خود اهمیتی نمی‌دهد و تنها به حال معشوق می‌اندیشد.
  • خرد که قید مجانین عشق می‌فرمود: عقل و خرد معمولا انسان را از کارهای احمقانه باز می‌دارد، اما عشق آنقدر نیرومند است که عقل را نیز از پای درمی‌آورد.
  • به بوی سنبل زلف تو گشت دیوانه: بوی خوش زلف معشوق باعث شده است که شاعر دیوانه شود و از خود بی‌خود گردد.
  • چه کسی دانه‌ای بهتر از خال سیاه او: شاعر از زیبایی خال سیاه معشوق می‌گوید و آن را با دانه اسپند مقایسه می‌کند که بر آتش می‌ریزند تا چشم زخم دور شود.
  • به جای دانه اسپند بر آتش چهره زیبایش سراغ دارد: شاعر با این بیت کنایه به زیبایی سحرآمیز معشوق می‌زند و می‌گوید که هیچ چیزی به زیبایی خال او نمی‌رسد.
  • من از آن روز که در حلقهٔ گیسویت افتادم: شاعر می‌گوید از زمانی که شیفته‌ی موهای معشوق شده است، اسیر او شده است.
  • نبود هیچ به جز زلف تو در کارم افتادم: همه توجه شاعر معطوف به زلف معشوق شده است و دیگر به هیچ چیز دیگری فکر نمی‌کند.
  • شب و روز همچو شمعم که در این سوز و گدازم: شاعر خود را با شمعی مقایسه می‌کند که در آتش عشق می‌سوزد.
  • تو بپرس از دل دیوانه که در چه وضعم: شاعر از دل خود می‌خواهد که از حال و روزش به معشوق بگوید.
  • که جز این نیست که در بند توام ای نازنینم: شاعر می‌گوید که جز اسیر بودن تو، هیچ چیز دیگری نیست.
  • که تو مسبب هر ناله و فریادم: شاعر می‌گوید که همه ناله‌ها و فریادهای او به خاطر توست.
  • تو به من نازوری و من به تو فریادم: شاعر به معشوق ناز می‌کند و از او می‌خواهد که به فریادش برسد.

معنی کلی غزل:

این غزل بیانگر عشق سوزان و بی‌حد و مرز شاعر به معشوق است. شاعر با زبانی شیوا و احساسی، تأثیر زیبایی معشوق بر خود و همه موجودات را توصیف می‌کند. او به طور کامل در عشق غرق شده است و عقل و خرد را در برابر این عشق ناتوان می‌بیند.

نکات قابل توجه:

  • استفاده از تشبیهات و استعارات زیبا برای توصیف زیبایی معشوق
  • بیان قدرت عشق و تأثیر آن بر انسان
  • استفاده از زبان ساده و روان

تفسیرهای دیگر:

تفسیر غزل‌های حافظ به دلیل عمق و پیچیدگی آن‌ها، می‌تواند متفاوت باشد و هر خواننده‌ای با توجه به دیدگاه و تجربیات خود، برداشت متفاوتی از آن خواهد داشت.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: