حافظ غزل شماره 328
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
حافظ غزل شماره 328
من که باشم که بر آن خاطِر عاطِر گذرم؟
لطفها میکنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت؟ بگو
که من این ظَن، به رقیبانِ تو هرگز نَبَرم
همتم بدرقهٔ راه کن ای طایرِ قدس
که دراز است رَهِ مقصد و من نوسفرم
ای نسیمِ سحری بندگیِ من برسان
که فراموش مکن وقتِ دعایِ سحرم
خُرَّم آن روز کز این مرحله بَربَندَم بار
و از سرِ کوی تو پُرسند رفیقان خبرم
حافظا شاید اگر در طلبِ گوهرِ وصل
دیده دریا کُنَم از اشک و در او غوطه خورم
پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو
تا کُنَد پادشهِ بحر دهان پُر گُهَرَم
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 328 حافظ: “من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟”
موضوع اصلی غزل:
این غزل زیبا و پرشور حافظ، بیانگر عشق عمیق شاعر به معشوق و تضرع او برای توجه و لطف معشوق است. حافظ در این غزل، به مقام والای معشوق اشاره کرده و خود را بنده و خادم او میداند. همچنین، به رقیبان و حسادت آنها اشاره کرده و از معشوق میخواهد که به او اطمینان دهد.
تفسیر بیت به بیت:
- بیت اول: “من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم؟” شاعر با این پرسش، به مقام والای معشوق اشاره میکند و میگوید که او لیاقت چنین توجه و لطف بزرگی را ندارد.
- بیت دوم: “لطفها میکنی ای خاکِ دَرَت، تاجِ سرم” در این بیت، شاعر، حتی خاک در خانه معشوق را نیز گرامی میدارد و آن را تاج سر خود میداند. این بیانگر عشق و علاقهی شدید شاعر به معشوق است.
- بیت سوم: “دلبرا بنده نوازیت که آموخت؟ بگو” شاعر از معشوق میپرسد که چه کسی به او آموخته است که چنین مهربان و دلفریب باشد.
- بیت چهارم: “که من این ظَن، به رقیبانِ تو هرگز نَبَرم” شاعر تاکید میکند که به رقیبان معشوق هیچ ظنی ندارد و به وفاداری خود به او اطمینان کامل دارد.
- بیت پنجم: “همتم بدرقهٔ راه کن ای طایرِ قدس” شاعر از معشوق میخواهد که همتش را در راه رسیدن به او یاری کند.
- بیت ششم: “که دراز است رَهِ مقصد و من نوسفرم” شاعر به دوری از معشوق اشاره کرده و از او میخواهد که او را فراموش نکند.
- بیت هفتم: “ای نسیمِ سحری بندگیِ من برسان” شاعر از نسیم سحر میخواهد که بندگی و عشق او را به معشوق برساند.
- بیت هشتم: “که فراموش مکن وقتِ دعایِ سحرم” شاعر از معشوق میخواهد که در هنگام دعا، او را نیز فراموش نکند.
- بیت نهم: “خُرَّم آن روز کز این مرحله بَربَندَم بار” شاعر آرزو میکند که روزی از این دنیا رها شود و به معشوق برسد.
- بیت دهم: “و از سرِ کوی تو پُرسند رفیقان خبرم” شاعر آرزو دارد که دوستانش از او بپرسند که چه کسی او را به این مقام والا رسانده است.
- بیت یازدهم: “حافظا شاید اگر در طلبِ گوهرِ وصل” شاعر میگوید که اگر در طلب دیدار معشوق، چشمهایش از اشک دریا شود، باز هم پشیمان نخواهد بود.
- بیت دوازدهم: “پایه نظم بلند است و جهان گیر بگو” شاعر از معشوق میخواهد که پایه نظم بلند و جهانی را بگوید تا او نیز مانند اقیانوس، پر از گوهر شود.
مفاهیم کلیدی غزل:
- عشق عمیق و بیپایان: شاعر عشقی عمیق و بیحد و حصر به معشوق دارد.
- تضرع و فروتنی: شاعر خود را بنده و خادم معشوق میداند و از او طلب لطف و توجه میکند.
- وفاداری و ارادت: شاعر به معشوق خود وفادار است و به رقیبان او هیچ ظنی ندارد.
- جستجوی وصال: شاعر به دنبال وصال و دیدار معشوق است و برای رسیدن به این هدف، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکند.
- عرفان و معنویت: در این غزل، مفاهیم عرفانی و معنوی نیز دیده میشود و شاعر به دنبال حقیقت و کمال مطلق است.
تعبیر کلی غزل:
این غزل، یکی از عاشقانههای بسیار زیبا و پرشور حافظ است که در آن، تمام ابعاد عشق، از جمله عشق زمینی و عشق عرفانی، به زیبایی به تصویر کشیده شده است. شاعر در این غزل، به ما میآموزد که عشق، نیرویی قدرتمند و جاودانه است که میتواند انسان را به بالاترین درجات کمال برساند.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: