غزل شماره 60 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 60 دیوان شمس مولانا
ایا نور رخ موسی مکن اعمی صفورا را
چنین عشقی نهادستی به نورش چشم بینا را
منم ای برق رام تو برای صید و دام تو
گهی بر رکن بام تو گهی بگرفته صحرا را
چه داند دام بیچاره فریب مرغ آواره
چه داند یوسف مصری غم و درد زلیخا را
گریبان گیر و این جا کش کسی را که تو خواهی خوش
که من دامم تو صیادی چه پنهان صنعتی یارا
چو شهر لوط ویرانم چو چشم لوط حیرانم
سبب خواهم که واپرسم ندارم زهره و یارا
اگر عطار عاشق بد سنایی شاه و فایق بد
نه اینم من نه آنم من که گم کردم سر و پا را
یکی آهم کز این آهم بسوزد دشت و خرگاهم
یکی گوشم که من وقفم شهنشاه شکرخا را
خمش کن در خموشی جان کشد چون کهربا آن را
که جانش مستعد باشد کشاکشهای بالا را
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 60 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک توصیف عاشقانه و عرفانی از رابطه انسان و معشوق است. شاعر در این غزل، خود را به عنوان یک عاشق شیفته و معشوق را به عنوان نور و حقیقت توصیف میکند. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و رسیدن به کمال است.
مفاهیم اصلی:
- عشق به عنوان نور: شاعر عشق را به عنوان نوری معرفی میکند که میتواند چشم دل را بینا کند.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره میکند. او میگوید که انسان میتواند با طی مراحل عرفانی، به مقام قرب الهی برسد.
- سیر و سلوک معنوی: شاعر به سیر و سلوک معنوی و تزکیه نفس اشاره میکند. او از مراحل مختلف این سیر عبور کرده و به مقام عشق رسیده است.
- نمادها و استعارهها: مولانا در این غزل، از نمادها و استعارههای بسیاری استفاده کرده است که هر کدام به جنبهای از عشق و عرفان اشاره دارند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر میگوید که عشق معشوق میتواند حتی کورترین افراد را بینا کند، همانطور که نور چهره موسی باعث بینایی صفورا شد.
شاعر خود را به عنوان یک پرنده گرفتار در دام عشق توصیف میکند که به دنبال معشوق خود میگردد.
شاعر میگوید که دام نمیداند که پرنده به دنبال چه چیزی است و یوسف مصری از درد عشق زلیخا بیخبر بود.
شاعر از معشوق میخواهد که او را به سوی خود بکشد، زیرا او اسیر عشق او شده است.
شاعر خود را مانند شهر لوط ویران و چشمان لوط حیران توصیف میکند و از معشوق میخواهد که به او کمک کند.
شاعر میگوید که او نه عطار است و نه سنایی، بلکه عارفی گمراه است که به دنبال حقیقت میگردد.
شاعر آرزو میکند که آهی بکشد که همه چیز را بسوزاند و گوش خود را وقف شنیدن صدای معشوق کند.
شاعر میگوید که عشق مانند کهربا است که جان را به خود جذب میکند.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته است. این غزل، یک سفر عرفانی کامل از آغاز تا انتها را توصیف میکند و برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، سرشار از نمادها و استعارههای عرفانی است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یک سفر عرفانی کامل را توصیف میکند.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است.
نکات اضافی برای تفسیر عمیقتر:
- هر بیت از این غزل، حاوی معانی چندلایه است و نیاز به تفسیر دقیق دارد.
- برای درک بهتر این غزل، باید به زندگی و اندیشههای مولانا و همچنین به عرفان اسلامی آشنا بود.
- این غزل، یک دعوت به عشق و معرفت است و به انسان نشان میدهد که چگونه میتواند به کمال برسد.
نکته مهم: تفسیر اشعار عرفانی، به ویژه اشعار مولانا، بسیار گسترده و پیچیده است و هر فرد با توجه به فهم و درک خود، میتواند تفسیرهای متفاوتی از این اشعار ارائه دهد. این تفسیر، تنها یک برداشت از این غزل است و ممکن است تفسیرهای دیگری نیز وجود داشته باشد.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: