غزل شماره 17 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 17 دیوان شمس مولانا
آمد ندا از آسمان جان را که بازآ الصلا
جان گفت ای نادی خوش اهلا و سهلا مرحبا
سمعا و طاعه ای ندا هر دم دو صد جانت فدا
یک بار دیگر بانگ زن تا برپرم بر هل اتی
ای نادره مهمان ما بردی قرار از جان ما
آخر کجا میخوانیم گفتا برون از جان و جا
از پای این زندانیان بیرون کنم بند گران
بر چرخ بنهم نردبان تا جان برآید بر علا
تو جان جان افزاستی آخر ز شهر ماستی
دل بر غریبی مینهی این کی بود شرط وفا
آوارگی نوشت شده خانه فراموشت شده
آن گنده پیر کابلی صد سحر کردت از دغا
این قافله بر قافله پویان سوی آن مرحله
چون برنمیگردد سرت چون دل نمیجوشد تو را
بانگ شتربان و جرس مینشنود از پیش و پس
ای بس رفیق و همنفس آن جا نشسته گوش ما
خلقی نشسته گوش ما مست و خوش و بیهوش ما
نعره زنان در گوش ما که سوی شاه آ ای گدا
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 17 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعوت به بزم عرفانی است. شاعر در این غزل، به رابطه انسان با خداوند و به عشق عرفانی اشاره میکند. او از طریق تشبیهات و استعارههای زیبا، به توصیف حال عاشقان و سالکان راه حق میپردازد. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و جستجوی او برای وصال است.
مفاهیم اصلی:
- عشق الهی: عشق به عنوان نیروی محرکه اصلی در این غزل مطرح شده است. شاعر با تمام وجود به معشوق عشق میورزد.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره میکند. او میگوید که انسان میتواند با طی مراحل عرفانی، به مقام قرب الهی برسد.
- سفر عرفانی: شاعر به سفر عرفانی انسان اشاره میکند و میگوید که انسان باید از این دنیا بگذرد و به سوی عالم معنا حرکت کند.
- نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند ندا، جان، قافله، شتربان و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر در این غزل، از ندایی آسمانی سخن میگوید که به جان او فرمان بازگشت به اصل خود را میدهد. این ندا، همان ندای عشق است که انسان را به سوی خود فرا میخواند.
شاعر میگوید که او آماده است تا فرمان این ندا را اطاعت کند و به سوی معشوق پرواز کند. او از این ندا میخواهد که بار دیگر او را به سوی خود فراخواند.
شاعر میگوید که این ندا، او را از آرامش و آسایش دنیا جدا کرده است و او را به سوی عالمی دیگر میکشاند. او میگوید که این ندا، او را به سوی قافله سالکان راه حق فرا میخواند.
شاعر میگوید که او از این دنیا دل بریده است و به دنبال عالمی دیگر است. او میگوید که او آماده است تا از همه چیز دنیا بگذرد و به سوی معشوق برود.
در نهایت، شاعر میگوید که او به ندای عشق گوش فرا میدهد و به سوی معشوق میرود. او میگوید که او به همراه دیگر سالکان راه حق به سوی معشوق حرکت میکند.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، عشق سوزان خود به معشوق را بیان میکند و از او میخواهد که به کمک او بیاید. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک دعوت به بزم عرفانی است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: