حافظ غزل شماره 33
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
حافظ غزل شماره 33
خلوت گُزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاهِ حُسن خدا را بسوختیم
آخِر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
اربابِ حاجتیم و زبانِ سؤال نیست
در حضرتِ کریم، تمنا چه حاجت است
محتاج قِصه نیست گَرَت قصدِ خون ماست
چون رَخت از آن توست، به یغما چه حاجت است
جامِ جهان نماست ضمیرِ منیرِ دوست
اظهارِ احتیاج، خود آن جا چه حاجت است
آن شد که بارِ منتِ مَلّاح بردمی
گوهر چو دست داد به دریا چه حاجت است
ای مدعی برو که مرا با تو کار نیست
اَحباب حاضرند، به اَعدا چه حاجت است
ای عاشقِ گدا چو لبِ روح بخشِ یار
میداندت وظیفه، تقاضا چه حاجت است
حافظ! تو خَتم کن که هنر خود عَیان شود
با مدعی نزاع و مُحاکا چه حاجت است
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل 33 حافظ: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
غزل شماره 33 حافظ یکی از غزلهای مشهور و پر مفهوم این شاعر بزرگ است که در آن به موضوعاتی همچون عرفان، عشق، خودشناسی و بینیازی از دنیا پرداخته است.
تفسیر بیت به بیت
بیت اول: خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
- معنی: کسی که خلوت گزیده و به دنبال آرامش درونی است، چه نیازی به تماشای دنیا و مظاهر آن دارد؟
- تفسیر: حافظ در این بیت به اهمیت خلوت و دروننگری اشاره میکند. او میگوید که کسی که به دنبال شناخت خود و حقایق هستی است، نیازی به دنیای مادی و زرق و برق آن ندارد.
بیت دوم: چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
- معنی: چون خانه دوست وجود دارد، چه نیازی به رفتن به صحرا و بیابان است؟
- تفسیر: این بیت به عشق الهی و نزدیکی به محبوب اشاره دارد. حافظ میگوید که کسی که به خداوند نزدیک است، نیازی به دنیای مادی و گذرا ندارد.
بیت سوم: جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
- معنی: ای جان من، به آن حاجتی که تو با خدا داری چه کار دارم؟
- تفسیر: شاعر با این بیت به رابطه عاشقانه خود با خداوند اشاره میکند و میگوید که عشق او به خداوند آنقدر بزرگ است که به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد.
بیت چهارم: کآخِر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
- معنی: در آخر عمر بپرس که ما را چه نیاز است؟
- تفسیر: حافظ در این بیت به اهمیت مرگ و آخرت اشاره میکند و میگوید که در لحظه مرگ، تنها چیزی که مهم است، نزدیکی به خداوند است.
بیتهای بعدی: در ابیات بعدی، حافظ به موضوعاتی همچون عشق، فقر و غنا، و نیاز انسان به خداوند میپردازد.
تفسیر کلی غزل
در این غزل، حافظ به زیبایی به توصیف حالتی از بینیازی و خودکفایی میپردازد. او میگوید که کسی که به خداوند متصل است و به دنبال شناخت خود است، نیازی به دنیای مادی و زرق و برق آن ندارد.
مفاهیم اصلی غزل:
- خلوت و دروننگری: اهمیت خلوت و توجه به درون برای رسیدن به آرامش
- عشق الهی: عشق به خداوند و نزدیکی به او
- بینیازی از دنیا: عدم وابستگی به دنیا و مظاهر مادی
- خودشناسی: شناخت خود و جایگاه انسان در هستی
کاربرد غزل:
این غزل به دلیل عمق معانی و زیبایی کلمات، یکی از محبوبترین غزلهای حافظ است و در بسیاری از موارد برای فال و تعبیر استفاده میشود. همچنین، این غزل به عنوان یک اثر ادبی ارزشمند در ادبیات فارسی جایگاه ویژهای دارد.
نکته: تفسیر غزلهای حافظ به دلیل عمق معانی و استفاده از نمادها و استعارهها، میتواند متفاوت باشد. هر مفسر با توجه به دانش و دیدگاه خود میتواند تفسیر متفاوتی از یک غزل ارائه دهد.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: