حافظ غزل شماره 319
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
حافظ غزل شماره 319
سالها پیرُویِ مذهبِ رندان کردم
تا به فتویِ خِرَد حرص به زندان کردم
من به سرمنزلِ عَنْقا نه به خود بُردم راه
قطعِ این مرحله با مرغِ سلیمان کردم
سایهای بر دلِ ریشم فِکَن ای گنجِ روان
که من این خانه به سودایِ تو ویران کردم
توبه کردم که نبوسم لبِ ساقی و کنون
میگَزَم لب که چرا گوش به نادان کردم
در خِلافآمدِ عادت بطلب کام! که من
کسب جمعیت از آن زلفِ پریشان کردم
نقش مستوری و مستی نه به دستِ من و توست
آن چه سلطانِ ازل گفت بکن، آن کردم
دارم از لطفِ ازل جنَّتِ فردوس طمع
گرچه دربانی میخانه فراوان کردم
این که پیرانهسَرَم صحبتِ یوسف بنواخت
اجر صبریست که در کلبهٔ احزان کردم
صبحخیزی و سلامت طلبی چون حافظ؟
هر چه کردم همه از دولتِ قرآن کردم
گر به دیوانِ غزل صدرنشینم چه عجب؟
سالها بندگیِ صاحبِ دیوان کردم
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر و معنی غزل 319 حافظ: سالها پیروی مذهب رندان کردم
غزل 319 حافظ، یکی از غزلهای عمیق و پر از لایههای معنایی در دیوان اوست که با مصرع “سالها پیروی مذهب رندان کردم” آغاز میشود. این غزل، همواره مورد توجه مفسران و علاقهمندان شعر حافظ بوده است و تعابیر مختلفی برای آن ارائه شده است.
موضوع اصلی غزل:
موضوع اصلی این غزل، سیر و سلوک عرفانی و تلاش انسان برای رسیدن به کمال است. حافظ در این غزل، از تجربیات عرفانی خود سخن میگوید و به دنبال یافتن حقیقت و معنای زندگی است.
تفسیر بیت به بیت:
- سالها پیروی مذهب رندان کردم: حافظ میگوید که سالها به دنبال راه و روش رندان بوده است. رندان در ادبیات عرفانی، کسانی هستند که به ظاهر از شریعت و قوانین اجتماعی تخطی میکنند، اما در باطن به دنبال حقیقت هستند.
- تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم: حافظ با استفاده از خرد و عقل، بر حرص و طمع خود مسلط شده و آن را مهار کرده است.
- من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه: حافظ میگوید که به تنهایی نتوانسته به منزلگاه عنقا (مرغ افسانهای که نماد کمال و عرفان است) برسد.
- قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم: او این مرحله را با کمک و راهنمایی هدهد (مرغ سلیمان) که نماد وحی و الهام است، طی کرده است.
- سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان: حافظ از خدا میخواهد که به او امیدواری دهد و دلش را شاد کند.
- که من این خانه به سودای تو ویران کردم: او میگوید که برای رسیدن به تو (خدا)، همه چیز خود را فدا کرده است.
- توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون: حافظ از توبه خود برای ترک شرابخواری پشیمان است.
- میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم: او از اینکه به حرفهای افراد نادان گوش کرده است، پشیمان است.
- در خلاف آمد عادت بطلب کام که من: حافظ میگوید که به دنبال چیزهای غیرعادی و خلاف عرف باشد.
- کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم: او میگوید که همه تلاشش برای به دست آوردن محبوب (زلف پریشان) بوده است.
- نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست: نقش مستی و پنهانکاری به دست انسان نیست و به اراده الهی بستگی دارد.
- آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم: حافظ میگوید که هر آنچه خداوند مقدر کرده است، او انجام داده است.
- دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع: او امیدوار است که به بهشت برین برود.
- گر چه دربانی میخانه فراوان کردم: با وجود اینکه او مدتی دربان میخانه بوده است، اما امیدوار است که به بهشت برود.
- این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت: حافظ در سن پیری، به یاد یوسف پیامبر افتاده است.
- اجر صبریست که در کلبه احزان کردم: او میگوید که این همه صحبت از یوسف، پاداش صبری است که در طول زندگی داشته است.
- صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ: حافظ به صبحخیزی و سالم زیستن توصیه میکند.
- هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم: او میگوید که هر کاری که کرده است، به برکت قرآن بوده است.
- گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب: حافظ میگوید که اگر در دیوان غزل جایگاه اول را داشته باشد، جای تعجب نیست.
- سالها بندگی صاحب دیوان کردم: او سالها به پروردگار غزل (یعنی خدا) عبادت کرده است.
تفسیر کلی:
این غزل، بیانگر تلاش انسان برای رسیدن به کمال و معرفت است. حافظ در این غزل، از تجربیات عرفانی خود سخن میگوید و به دنبال یافتن حقیقت و معنای زندگی است. او به انسانها توصیه میکند که به دنبال راه و روش رندان باشند و با استفاده از خرد و عقل، بر نفس خود مسلط شوند.
نکات قابل توجه:
- در این غزل، از نمادهای بسیاری مانند عنقا، هدهد، زلف پریشان و … استفاده شده است که هر کدام دارای معانی عرفانی هستند.
- این غزل، حاوی تعابیر ظریف و پیچیده است که برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تفسیر دقیق دارد.
- مفسران مختلف، تعابیر متفاوتی از این غزل ارائه دادهاند که نشان از عمق و پیچیدگی آن دارد.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: