حافظ غزل شماره 93
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
حافظ غزل شماره 93
چه لطف بود که ناگاه رَشحِهٔ قَلَمَت
حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت
به نوکِ خامه رقم کردهای سلامِ مرا
که کارخانهٔ دوران مباد بی رَقَمَت
نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد
که در حسابِ خرد نیست سهو بر قَلَمَت
مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت
که داشت دولتِ سرمد عزیز و محترمت
بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد
که گر سَرَم برود برندارم از قدمت
ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی
که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت
روانِ تشنهٔ ما را به جرعهای دریاب
چو میدهند زُلالِ خِضِر ز جامِ جَمَت
همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد
که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دَمَت
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل 93 حافظ: “چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت”
غزل شماره 93 حافظ یکی از عاشقانهترین و در عین حال عمیقترین غزلهای این شاعر بزرگ است. این غزل که با بیت معروف “چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت” آغاز میشود، بیانگر عشق سوزان شاعر به معشوق و التماس او برای توجه معشوق است.
موضوع اصلی غزل:
- عشق و التماس: موضوع اصلی غزل، عشق سوزان شاعر به معشوق و التماس او برای توجه معشوق است.
- قدردانی و شکرگزاری: شاعر از معشوق به خاطر توجهی که به او داشته، تشکر و قدردانی میکند.
- امید به دیدار: شاعر امیدوار است که بتواند به زودی معشوق خود را ملاقات کند.
تفسیر بیت به بیت:
- چه لطف بود که ناگاه رشحه قلمت / حقوقِ خدمتِ ما عرضه کرد بر کرمت: شاعر از این که معشوق با نوشتن نامهای، به او توجه کرده است، بسیار خوشحال است و این را لطف بزرگی میداند.
- به نوک خامه رقم کردۀ مرا / که کارخانۀ دوران مباد بی رقمت: شاعر از معشوق میخواهد که یاد او را فراموش نکند و همیشه به او فکر کند.
- نگویم از منِ بیدل به سهو کردی یاد / که در حسابِ خِرد نیست سهو بر قلمت: شاعر میگوید که حتی اگر معشوق به او به صورت اتفاقی یاد کرده باشد، باز هم برایش ارزشمند است.
- مرا ذلیل مگردان به شکرِ این نعمت / که داشتِ دولتِ سرمد عزیز و محترم است: شاعر از معشوق میخواهد که به خاطر این لطف، او را خوار و ذلیل نکند.
- بیا که با سرِ زلفت قرار خواهم کرد / که گر سرم برود برندارم از قدمت: شاعر از معشوق میخواهد که به او ملحق شود و حتی اگر جان خود را از دست بدهد، از پای او برنخواهد خواست.
- ز حالِ ما دلت آگه شود مگر وقتی / که لاله بردمد از خاکِ کشتگانِ غمت: شاعر میگوید که شاید معشوق زمانی به حال او پی ببرد که او از دنیا رفته باشد.
- روانِ تشنۀ ما را به جرعه ای دریاب / چو میدهند زلالِ خضر ز جامِ جمت: شاعر از معشوق میخواهد که به او توجه کند و او را از این عطش سیراب کند.
- همیشه وقتِ تو ای عیسیِ صبا خوش باد / که جانِ حافظِ دلخسته زنده شد به دمت: شاعر از معشوق به عنوان مصلح و درمانگر یاد میکند و از او میخواهد که همیشه سلامت و تندرست باشد.
تفسیر کلی غزل:
این غزل، بیانگر عشق بیحد و حصر شاعر به معشوق و التماس او برای توجه معشوق است. شاعر در این غزل، تمام احساسات ناشی از دوری، از جمله غم، اندوه، امید و یأس را به زیبایی بیان کرده است. همچنین، این غزل نشان میدهد که عشق، نیرویی قدرتمند است که میتواند انسان را به هر کاری وادار کند.
نکات قابل توجه:
- زبان ساده و روان: زبان غزل بسیار ساده و روان است و به راحتی میتوان مفاهیم آن را درک کرد.
- تکرار واژهها: تکرار واژههایی مانند “دل”، “جان”، “عشق” و “گریه” بر تأکید بر احساسات شاعر میافزاید.
- استفاده از تشبیهات و استعارات: حافظ در این غزل از تشبیهات و استعارات زیبایی استفاده کرده است که به زیبایی شعر افزوده است.
در کل، غزل 93 حافظ، یک اثر ادبی بسیار ارزشمند است که بیانگر عمق عشق و احساسات انسانی است.
نکات تکمیلی:
- این غزل، اغلب در فال حافظ برای بیان امیدواری و رسیدن به خواستهها تعبیر میشود.
- برخی مفسران، این غزل را نمادی از عشق عرفانی و وصال به حق تعبیر میکنند.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: