غزل شماره 33 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 33 دیوان شمس مولانا
می ده گزافه ساقیا تا کم شود خوف و رجا
گردن بزن اندیشه را ما از کجا او از کجا
پیش آر نوشانوش را از بیخ برکن هوش را
آن عیش بیروپوش را از بند هستی برگشا
در مجلس ما سرخوش آ برقع ز چهره برگشا
زان سان که اول آمدی ای یفعل الله ما یشا
دیوانگان جسته بین از بند هستی رسته بین
در بیدلی دل بسته بین کاین دل بود دام بلا
زوتر بیا هین دیر شد دل زین ولایت سیر شد
مستش کن و بازش رهان زین گفتن زوتر بیا
بگشا ز دستم این رسن بربند پای بوالحسن
پر ده قدح را تا که من سر را بنشناسم ز پا
بی ذوق آن جانی که او در ماجرا و گفت و گو
هر لحظه گرمی میکند با بوالعلی و بوالعلا
نانم مده آبم مده آسایش و خوابم مده
ای تشنگی عشق تو صد همچو ما را خونبها
امروز مهمان توام مست و پریشان توام
پر شد همه شهر این خبر کامروز عیش است الصلا
هر کو به جز حق مشتری جوید نباشد جز خری
در سبزه این گولخن همچون خران جوید چرا
میدان که سبزه گولخن گنده کند ریش و دهن
زیرا ز خضرای دمن فرمود دوری مصطفی
دورم ز خضرای دمن دورم ز حورای چمن
دورم ز کبر و ما و من مست شراب کبریا
از دل خیال دلبری برکرد ناگاهان سری
ماننده ماه از افق ماننده گل از گیا
جمله خیالات جهان پیش خیال او دوان
مانند آهن پارهها در جذبه آهن ربا
بد لعلها پیشش حجر شیران به پیشش گورخر
شمشیرها پیشش سپر خورشید پیشش ذرهها
عالم چو کوه طور شد هر ذرهاش پرنور شد
مانند موسی روح هم افتاد بیهوش از لقا
هر هستییی در وصل خود در وصل اصل اصل خود
خنبک زنان بر نیستی دستک زنان اندر نما
سرسبز و خوش هر ترهای نعرهزنان هر ذرهای
کالصبر مفتاح الفرج و الشکر مفتاح الرضا
گل کرد بلبل را ندا کهای صد چو من پیشت فدا
حارس بدی سلطان شدی تا کی زنی طال بقا
ذرات محتاجان شده اندر دعا نالان شده
برقی بر ایشان برزده مانده ز حیرت از دعا
السلم منهاج الطلب الحلم معراج الطرب
و النار صراف الذهب و النور صراف الولا
العشق مصباح العشا و الهجر طباخ الحشا
و الوصل تریاق الغشا یا من علی قلبی مشا
الشمس من افراسنا و البدر من حراسنا
و العشق من جلاسنا من یدر ما فی راسنا
یا سایلی عن حبه اکرم به انعم به
کل المنی فی جنبه عند التجلی کالهبا
یا سایلی عن قصتی العشق قسمی حصتی
و السکر افنی غصتی یا حبذا لی حبذا
الفتح من تفاحکم و الحشر من اصباحکم
القلب من ارواحکم فی الدور تمثال الرحا
اریاحکم تجلی البصر یعقوبکم یلقی النظر
یا یوسفینا فی البشر جودوا بما الله اشتری
الشمس خرت و القمر نسکا مع الاحدی عشر
قدامکم فی یقظه قدام یوسف فی الکری
اصل العطایا دخلنا ذخر البرایا نخلنا
یا من لحب او نوی یشکوا مخالیب النوی
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 33 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعوتنامه به سوی یک جشن عرفانی است. شاعر در این غزل، به توصیف حالتی از وصال و اتحاد با معشوق میپردازد و سالکان را به این جشن دعوت میکند. این غزل، سرشار از شادی، شور و هیجان عرفانی است و بیانگر اوج لذت و شعف سالک در مسیر سیر و سلوک است.
مفاهیم اصلی:
- وصل و اتحاد با معشوق: این غزل، به وضوح بیانگر وصال و اتحاد سالک با معشوق است. این وصال، بزرگترین نعمت و سعادت برای سالک به شمار میآید.
- عرفان عملی: این غزل، به جنبه عملی عرفان اشاره دارد و نشان میدهد که عرفان تنها نظریه نیست بلکه تجربهای عمیق و زنده است.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره میکند. او میگوید که انسان میتواند با طی مراحل عرفانی، به مقام قرب الهی برسد.
- جشن عرفانی: این غزل، یک جشن عرفانی را توصیف میکند که در آن سالکان به اوج لذت و معرفت میرسند.
تفسیر مفصلتر:
مولانا در این غزل، به سالکان دعوت میدهد تا در یک جشن عرفانی شرکت کنند. او از آنها میخواهد که از اندیشههای دنیوی دست بردارند و به سوی این جشن بیایند.
شاعر به توصیف حالتی میپردازد که در این جشن حاکم است. او میگوید که در این جشن، همه چیز به کمال و زیبایی رسیده است و سالکان به اوج لذت و معرفت میرسند.
مولانا به اهمیت ترک تعلقات دنیوی و رهایی از بند نفس اشاره میکند. او میگوید که سالکان باید از همه چیز دنیوی دست بردارند تا بتوانند به این جشن راه یابند.
شاعر به توصیف زیباییهای این جشن میپردازد و میگوید که در این جشن، همه چیز به نور و روشنایی تبدیل میشود. او به آهنربا و آهن تشبیه میکند و میگوید که همه چیز به سوی معشوق جذب میشود.
در ادامه، شاعر به توصیف حال سالکان در این جشن میپردازد. او میگوید که سالکان در این جشن، به اوج لذت و معرفت میرسند و به مقام فنا فی الله میرسند.
در نهایت، شاعر به سالکان توصیه میکند که از این فرصت استفاده کنند و به سوی معشوق بشتابند. او میگوید که این جشن، فرصتی است برای رسیدن به سعادت ابدی.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از زیباترین و شادترین غزلهای مولانا است. این غزل، بیانگر اوج لذت و شعف عرفانی است و برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک دعوتنامه به سوی یک جشن عرفانی است.
- مفاهیم این غزل بسیار مثبت و امیدوارکننده است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: