غزل شماره 15 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 15 دیوان شمس مولانا
ای نوش کرده نیش را بیخویش کن باخویش را
باخویش کن بیخویش را چیزی بده درویش را
تشریف ده عشاق را پرنور کن آفاق را
بر زهر زن تریاق را چیزی بده درویش را
با روی همچون ماه خود با لطف مسکین خواه خود
ما را تو کن همراه خود چیزی بده درویش را
چون جلوه مه میکنی وز عشق آگه میکنی
با ما چه همره میکنی چیزی بده درویش را
درویش را چه بود نشان جان و زبان درفشان
نی دلق صدپاره کشان چیزی بده درویش را
هم آدم و آن دم توی هم عیسی و مریم توی
هم راز و هم محرم توی چیزی بده درویش را
تلخ از تو شیرین میشود کفر از تو چون دین میشود
خار از تو نسرین میشود چیزی بده درویش را
جان من و جانان من کفر من و ایمان من
سلطان سلطانان من چیزی بده درویش را
ای تن پرست بوالحزن در تن مپیچ و جان مکن
منگر به تن بنگر به من چیزی بده درویش را
امروز ای شمع آن کنم بر نور تو جولان کنم
بر عشق جان افشان کنم چیزی بده درویش را
امروز گویم چون کنم یک باره دل را خون کنم
وین کار را یک سون کنم چیزی بده درویش را
تو عیب ما را کیستی تو مار یا ماهیستی
خود را بگو تو چیستی چیزی بده درویش را
جان را درافکن در عدم زیرا نشاید ای صنم
تو محتشم او محتشم چیزی بده درویش را
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 15 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعای عاشقانه و طلبکارانه از معشوق است. شاعر در این غزل، با زبان ساده و بیپرده، از معشوق میخواهد که به او نظر لطف داشته باشد و به او چیزی بدهد. این “چیزی” میتواند هر چیزی باشد؛ از یک نگاه مهربان تا معرفت و عشق الهی.
مفاهیم اصلی:
- عشق و فقر: شاعر خود را فقیر و نیازمند میداند و از معشوق درخواست کمک میکند. این فقر نه تنها فقر مادی، بلکه فقر معنوی و نیاز به عشق و معرفت است.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد خود با معشوق اشاره میکند. او میخواهد در معشوق حل شود.
- نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند سم، تریاق، ماه، دریا و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر در این غزل، خود را عاشق زاری میداند که به عشق معشوق میسوزد. او از معشوق میخواهد که به او چیزی بدهد تا از این درد و رنج رها شود. این “چیزی” میتواند همان نگاه مهربان معشوق باشد که دل عاشق را تسکین میدهد.
شاعر از معشوق میخواهد که به او زندگی ببخشد و او را از ظلمات جهل بیرون آورد. او همچنین از معشوق میخواهد که او را به خود نزدیک کند و به او اجازه دهد که در محضر او باشد.
شاعر میگوید که او به هیچ چیز دنیوی نیاز ندارد و تنها به عشق معشوق نیازمند است. او از معشوق میخواهد که به او نشان دهد که او کیست و چه کسی است.
در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که به او کمک کند تا خود را در او فانی کند و به وحدت وجود برسد.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان ساده و بیپرده، عشق سوزان خود را به معشوق بیان میکند و از او میخواهد که به کمک او بیاید. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک دعای عاشقانه و طلبکارانه است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: