حافظ غزل شماره 407

حافظ غزل شماره 407

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 407

حافظ غزل شماره 407

مزرعِ سبزِ فلک دیدم و داسِ مه نو

یادم از کِشتهٔ خویش آمد و هنگامِ درو

گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید

گفت با این همه از سابقه نومید مشو

گر رَوی پاک و مجرد چو مسیحا به فلک

از چراغِ تو به خورشید رسد صد پرتو

تکیه بر اخترِ شب‌دزد مکن کاین عیار

تاجِ کاووس ببرد و کمرِ کیخسرو

گوشوارِ زر و لعل ار چه گران دارد گوش

دورِ خوبی گذران است نصیحت بشنو

چشمِ بد دور ز خالِ تو که در عرصهٔ حسن

بیدقی راند که برد از مه و خورشید گرو

آسمان گو مفروش این عظمت کاندر عشق

خرمنِ مه به جُوی خوشهٔ پروین به دو جو

آتشِ زهد و ریا خرمنِ دین خواهد سوخت

حافظ این خرقهٔ پشمینه بینداز و برو

 

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 407 حافظ: مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

غزل شماره 407 حافظ یکی از غزل‌های مشهور و پر از نکته‌های عمیق اوست که به موضوع گذر زمان، بی‌ثباتی دنیا و امیدواری در سختی‌ها می‌پردازد. حافظ در این غزل، با استفاده از نمادهای گیرا و زبانی موزون، به توصیف گذر عمر و نابودی همه چیز پرداخته و در عین حال، به خواننده امید می‌دهد که از گذشته ناامید نشود.

تفسیر بیت به بیت:

  • بیت اول: “مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو”؛ حافظ در این بیت، آسمان را به مزرعه سبز و ماه را به داسی تشبیه می‌کند که در حال درو کردن است. این تصویر زیبا و نمادین، نشان‌دهنده گذر سریع زمان و مرگ همه چیز است.
  • بیت دوم: “بر ستاره شبگرد طالع خودت اعتماد مکن”؛ حافظ به خواننده هشدار می‌دهد که به ستاره اقبال خود اعتماد نکند، زیرا ستاره‌ها نیز روزی غروب می‌کنند و به کارشان پایان می‌دهند.
  • بیت سوم: “زیرا این طرار چابک‌دست تاج از سر کیکاوس و کمربند از کمر کیخسرو ربوده است”؛ حافظ در این بیت، به داستان‌های اساطیری اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی پادشاهان قدرتمند نیز از دست زمان در امان نبوده‌اند.
  • بیت چهارم: “یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو”؛ حافظ با دیدن این صحنه، به یاد مرگ خود و دیگران می‌افتد و به این فکر می‌کند که زمان درو کردن همه ما فرا رسیده است.
  • بیت پنجم: “گفتم ای بخت بخفتیدی و خورشید دمید”؛ حافظ با لحنی اعتراض‌آمیز، به بخت خود می‌گوید که چرا در زمان مناسب بیدار نشده است.
  • بیت ششم: “گفت با این همه از سابقه نومید مشو”؛ بخت به حافظ پاسخ می‌دهد که با وجود همه این اتفاقات، نباید از گذشته ناامید شود.
  • بیت هفتم: “که بسی روزها خواهد شد و خورشید درید”؛ بخت به حافظ می‌گوید که روزهای خوبی در پیش است و خورشید دوباره خواهد تابید.

تفسیر کلی:

این غزل، تامل‌برانگیز و فلسفی است. حافظ در این غزل، به گذر زمان، مرگ، امیدواری و ناامیدی پرداخته است. او به خواننده یادآوری می‌کند که همه چیز فانی است و نباید به دنیا و دارایی‌های آن دل بست. در عین حال، به او امید می‌دهد که از گذشته ناامید نشود و به آینده امیدوار باشد.

معانی ضمنی:

  • گذر زمان: گذر زمان و بی‌ثباتی دنیا از مهم‌ترین مضامین این غزل است.
  • مرگ: مرگ همه موجودات زنده، موضوعی است که حافظ به آن اشاره می‌کند.
  • امیدواری: با وجود تمام سختی‌ها، حافظ به خواننده امیدواری می‌دهد.
  • تغییر: حافظ به تغییر مداوم همه چیز اشاره می‌کند.

تفسیرهای دیگر:

  • تفسیر عرفانی: برخی مفسران، این غزل را به عنوان یک شعر عرفانی تفسیر می‌کنند و آن را به مرگ نفس و تولد دوباره روح تعبیر می‌کنند.

  • تفسیر اجتماعی: برخی دیگر این غزل را به عنوان یک نقد اجتماعی به گذر زمان و بی‌ثباتی دنیا تفسیر می‌کنند.

موارد استفاده از این غزل:

  • تحلیل و بررسی شعر حافظ: این غزل می‌تواند برای درک بهتر سبک و زبان شعر حافظ مورد استفاده قرار گیرد.
  • مطالعه عرفان: این غزل می‌تواند برای مطالعه عرفان اسلامی و ایرانی مورد استفاده قرار گیرد.
  • شناخت فرهنگ و ادبیات فارسی: این غزل به عنوان بخشی از ادبیات کلاسیک فارسی اهمیت دارد.

نکات اضافی:

  • این غزل، یکی از غزل‌های عمیق و فلسفی حافظ است.
  • حافظ در این غزل، از نمادها و تشبیهات زیبایی استفاده کرده است.
  • این غزل، برای افرادی که به دنبال معنا و مفهوم زندگی هستند، بسیار آموزنده است.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: