حافظ غزل شماره 377

حافظ غزل شماره 377

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 377

حافظ غزل شماره 377

ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم

دل بیمار شد از دست رفیقان مددی

تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم

آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت

بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم

خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست

تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم

مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه

کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم

سایه طایر کم حوصله کاری نکند

طلب از سایه میمون همایی بکنیم

دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست

تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم

 

 

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 377 حافظ: ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم

غزل شماره 377 حافظ یکی از غزل‌های مشهور و پر معناست که به موضوع عشق، رفاقت و دعا می‌پردازد. حافظ در این غزل، از رنج دوری و جدایی از دوستانش سخن می‌گوید و از خداوند می‌خواهد تا به او و دوستانش کمک کند.

تفسیر بیت به بیت:

  • بیت اول: “ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم”؛ حافظ در این بیت می‌گوید که ما شبی دست به دعا برداریم و از خدا کمک بخواهیم.
  • بیت دوم: “غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم”؛ در این بیت، حافظ از غم دوری از محبوب خود سخن می‌گوید و از خداوند می‌خواهد که چاره‌ای برای این غم بیابد.
  • بیت سوم: “دل بیمار شد از دست رفیقان مددی/ تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم”؛ حافظ می‌گوید که دلش از دست دوستانش بیمار شده و از خداوند می‌خواهد که طبیبی برای درمان دلش بفرستد.
  • بیت چهارم: “گر چه ما را ز یارانت نصیبی نرسید”؛ حافظ می‌گوید که اگرچه نصیبی از یاران تو (یعنی خداوند) نبردیم.
  • بیت پنجم: “لیک از این قافله بیرون نتوانیم شد”؛ اما نمی‌توانیم از این قافله (یعنی راه عشق و عرفان) بیرون برویم.
  • بیت ششم: “هر چه باشد ز ما این است که ما طالبیم”؛ هر چه پیش آید از ماست، زیرا ما طالب و خواستار این راه هستیم.
  • بیت هفتم: “ای که در دست قدرت تو تدبیر همه است”؛ ای خدایی که همه چیز در دست قدرت توست.
  • بیت هشتم: “حافظا در طلب وصل تو جان داده‌ایم”؛ حافظ می‌گوید که من در طلب وصل تو (یعنی خداوند) جان داده‌ام.

تفسیر کلی:

در این غزل، حافظ به موضوع عشق، رفاقت و دعا می‌پردازد. او از دوری دوستان و محبوب خود رنج می‌برد و از خداوند کمک می‌طلبد. حافظ در این غزل، عشق را به عنوان نیروی محرکه انسان برای رسیدن به کمال معرفی می‌کند و می‌گوید که انسان باید به دنبال حقیقت و معرفت باشد.

نکات قابل توجه:

  • عشق و رفاقت: غزل پر از مفاهیم عشق و رفاقت است.
  • دعا و نیایش: حافظ به دعا و نیایش به خداوند تاکید دارد.
  • طلب وصل: حافظ در طلب وصل به محبوب (یعنی خداوند) است.
  • عرفان: این غزل نیز مانند بسیاری از غزل‌های دیگر حافظ، حاوی مفاهیم عرفانی است.

موارد استفاده از این غزل:

  • تحلیل و بررسی شعر حافظ
  • مطالعه ادبیات عرفانی
  • شناخت فرهنگ و ادبیات فارسی
  • استفاده در مطالعات فلسفی و روانشناسی

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: