غزل شماره 65 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 65 دیوان شمس مولانا
ببین ذرات روحانی که شد تابان از این صحرا
ببین این بحر و کشتیها که بر هم میزنند این جا
ببین عذرا و وامق را در آن آتش خلایق را
ببین معشوق و عاشق را ببین آن شاه و آن طغرا
چو جوهر قلزم اندر شد نه پنهان گشت و نی تر شد
ز قلزم آتشی برشد در او هم لا و هم الا
چو بیگاهست آهسته چو چشمت هست بربسته
مزن لاف و مشو خسته مگو زیر و مگو بالا
که سوی عقل کژبینی درآمد از قضا کینی
چو مفلوجی چو مسکینی بماند آن عقل هم برجا
اگر هستی تو از آدم در این دریا فروکش دم
که اینت واجبست ای عم اگر امروز اگر فردا
ز بحر این در خجل باشد چه جای آب و گل باشد
چه جان و عقل و دل باشد که نبود او کف دریا
چه سودا میپزد این دل چه صفرا میکند این جان
چه سرگردان همیدارد تو را این عقل کارافزا
زهی ابر گهربیزی ز شمس الدین تبریزی
زهی امن و شکرریزی میان عالم غوغا
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 65 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک توصیف عرفانی و عاشقانه از جهان هستی و جایگاه انسان در آن است. شاعر در این غزل، به زیبایی از عشق، وحدت وجود و حرکت روحانی انسان سخن میگوید. این غزل، یک دعوت به بیداری و آگاهی است.
مفاهیم اصلی:
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد همه چیز با اصل هستی اشاره میکند. او میگوید که همه ذرات عالم از یک نور واحد سرچشمه میگیرند.
- عشق به عنوان نیروی محرک: عشق در این غزل، به عنوان نیرویی محرک و تحولآفرین معرفی شده است.
- سیر و سلوک معنوی: شاعر به سیر و سلوک معنوی و تزکیه نفس اشاره میکند. او از مراحل مختلف این سیر عبور کرده و به مقام عشق رسیده است.
- نمادها و استعارهها: مولانا در این غزل، از نمادها و استعارههای بسیاری استفاده کرده است که هر کدام به جنبهای از عشق و عرفان اشاره دارند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر از ذرات روحانی سخن میگوید که در همه جا حاضر هستند و به همه چیز حیات میبخشند.
شاعر به آشفتگی و حرکت مداوم موجودات در جهان اشاره میکند و میگوید که همه چیز در یک حرکت دائمی است.
شاعر به داستانهای عاشقانه مانند داستان وامق و عذرا اشاره میکند و میگوید که عشق در همه زمانها و مکانها وجود داشته است.
شاعر میگوید که همه چیز از یک اصل واحد سرچشمه میگیرد و به آن باز میگردد.
شاعر به انسان توصیه میکند که به جای غرور و تکبر، به فروتنی و خضوع روی آورد.
شاعر میگوید که عقل به تنهایی نمیتواند به حقیقت برسد و باید از عشق کمک گرفت.
شاعر میگوید که اگر انسان به اصل خود بازگردد، به آرامش و سعادت خواهد رسید.
شاعر میگوید که همه چیز در جهان از عشق سرچشمه میگیرد و به آن باز میگردد.
شاعر از شمس تبریزی به عنوان نمادی از عشق و حقیقت یاد میکند.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته است. این غزل، یک سفر عرفانی کامل از آغاز تا انتها را توصیف میکند و برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، سرشار از نمادها و استعارههای عرفانی است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یک سفر عرفانی کامل را توصیف میکند.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است.
نکات اضافی برای تفسیر عمیقتر:
- هر بیت از این غزل، حاوی معانی چندلایه است و نیاز به تفسیر دقیق دارد.
- برای درک بهتر این غزل، باید به زندگی و اندیشههای مولانا و همچنین به عرفان اسلامی آشنا بود.
- این غزل، یک دعوت به عشق و معرفت است و به انسان نشان میدهد که چگونه میتواند به کمال برسد.
نکته مهم: تفسیر اشعار عرفانی، به ویژه اشعار مولانا، بسیار گسترده و پیچیده است و هر فرد با توجه به فهم و درک خود، میتواند تفسیرهای متفاوتی از این اشعار ارائه دهد. این تفسیر، تنها یک برداشت از این غزل است و ممکن است تفسیرهای دیگری نیز وجود داشته باشد.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: