غزل شماره 63 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 63 دیوان شمس مولانا
چه چیزست آنک عکس او حلاوت داد صورت را
چو آن پنهان شود گویی که دیوی زاد صورت را
چو بر صورت زند یک دم ز عشق آید جهان برهم
چو پنهان شد درآید غم نبینی شاد صورت را
اگر آن خود همین جانست چرا بعضی گران جانست
بسی جانی که چون آتش دهد بر باد صورت را
وگر عقلست آن پرفن چرا عقلی بود دشمن
که مکر عقل بد در تن کند بنیاد صورت را
چه داند عقل کژخوانش مپرس از وی مرنجانش
همان لطف و همان دانش کند استاد صورت را
زهی لطف و زهی نوری زهی حاضر زهی دوری
چنین پیدا و مستوری کند منقاد صورت را
جهانی را کشان کرده بدنهاشان چو جان کرده
برای امتحان کرده ز عشق استاد صورت را
چو با تبریز گردیدم ز شمس الدین بپرسیدم
از آن سری کز او دیدم همه ایجاد صورت را
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 63 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک کاوش عمیق در ماهیت عشق و تأثیر آن بر انسان است. شاعر در این غزل، به دنبال یافتن ماهیت آن چیزی است که به صورت انسان زیبایی و حیات میبخشد و زمانی که از آن جدا میشود، انسان را به تباهی میکشاند. این غزل، یک جستجوی عرفانی برای یافتن حقیقت عشق و شناخت جایگاه آن در زندگی انسان است.
مفاهیم اصلی:
- عشق به عنوان اصل حیات: شاعر عشق را به عنوان اصل حیات و زیبایی در انسان میداند.
- عشق و عقل: شاعر به تضاد بین عشق و عقل اشاره میکند و نشان میدهد که چگونه عقل گاهی میتواند مانع از رسیدن به عشق شود.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره میکند. او میگوید که عشق، پل ارتباط بین انسان و خداوند است.
- نمادها و استعارهها: مولانا در این غزل، از نمادها و استعارههای بسیاری استفاده کرده است که هر کدام به جنبهای از عشق و عرفان اشاره دارند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر از چیزی سخن میگوید که وقتی به صورت انسان میتابد، آن را زیبا و جذاب میکند.
شاعر میگوید که وقتی این نور از صورت انسان دور میشود، زیبایی و شادابی از آن زایل میشود.
شاعر میگوید که عشق میتواند جهان را دگرگون کند و زمانی که عشق از انسان دور شود، غم و اندوه جایگزین آن میشود.
شاعر از این پرسش میپرسد که اگر این نور همان جان انسان است، چرا برخی از افراد از آن گریزان هستند و آن را بار سنگین میدانند؟
شاعر به عقل به عنوان مانعی برای رسیدن به عشق اشاره میکند و میگوید که عقل گاهی اوقات با فریبکاری مانع از رسیدن انسان به حقیقت میشود.
شاعر میگوید که عقل نمیتواند ماهیت عشق را درک کند و بهتر است به جای پرسیدن از عقل، به دنبال راهنمایی از عشق باشیم.
شاعر به زیبایی و قدرت عشق اشاره میکند و میگوید که عشق میتواند همه چیز را تحت تأثیر قرار دهد.
شاعر میگوید که خداوند با ایجاد عشق در دل انسانها، آنها را آزمایش میکند.
شاعر از شمس تبریزی میپرسد که راز این نیرویی که همه چیز را خلق کرده چیست.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از عمیقترین و پیچیدهترین غزلهای مولانا است. شاعر در این غزل، به پرسشهای بنیادینی درباره ماهیت عشق و انسان پاسخ میدهد. این غزل، یک دعوت به شناخت خود و رسیدن به حقیقت است.
نکات قابل توجه:
- این غزل، سرشار از نمادها و استعارههای عرفانی است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یک سفر عرفانی کامل را توصیف میکند.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است.
نکات اضافی برای تفسیر عمیقتر:
- هر بیت از این غزل، حاوی معانی چندلایه است و نیاز به تفسیر دقیق دارد.
- برای درک بهتر این غزل، باید به زندگی و اندیشههای مولانا و همچنین به عرفان اسلامی آشنا بود.
- این غزل، یک دعوت به عشق و معرفت است و به انسان نشان میدهد که چگونه میتواند به کمال برسد.
نکته مهم: تفسیر اشعار عرفانی، به ویژه اشعار مولانا، بسیار گسترده و پیچیده است و هر فرد با توجه به فهم و درک خود، میتواند تفسیرهای متفاوتی از این اشعار ارائه دهد. این تفسیر، تنها یک برداشت از این غزل است و ممکن است تفسیرهای دیگری نیز وجود داشته باشد.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: