غزل شماره 29 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 29 دیوان شمس مولانا
ای از ورای پردهها تاب تو تابستان ما
ما را چو تابستان ببر دل گرم تا بستان ما
ای چشم جان را توتیا آخر کجا رفتی بیا
تا آب رحمت برزند از صحن آتشدان ما
تا سبزه گردد شورهها تا روضه گردد گورها
انگور گردد غورهها تا پخته گردد نان ما
ای آفتاب جان و دل ای آفتاب از تو خجل
آخر ببین کاین آب و گل چون بست گرد جان ما
شد خارها گلزارها از عشق رویت بارها
تا صد هزار اقرارها افکند در ایمان ما
ای صورت عشق ابد خوش رو نمودی در جسد
تا ره بری سوی احد جان را از این زندان ما
در دود غم بگشا طرب روزی نما از عین شب
روزی غریب و بوالعجب ای صبح نورافشان ما
گوهر کنی خرمهره را زهره بدری زهره را
سلطان کنی بیبهره را شاباش ای سلطان ما
کو دیدهها درخورد تو تا دررسد در گرد تو
کو گوش هوش آورد تو تا بشنود برهان ما
چون دل شود احسان شمر در شکر آن شاخ شکر
نعره برآرد چاشنی از بیخ هر دندان ما
آمد ز جان بانگ دهل تا جزوها آید به کل
ریحان به ریحان گل به گل از حبس خارستان ما
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 29 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعای عاشقانه و عرفانی عمیق است. شاعر در این غزل، به توصیف حال یک عاشق و سالک در طلب وصال معشوق میپردازد. او از طریق تشبیهات و استعارههای زیبا، به توصیف حالات درونی سالک و تأثیر حضور معشوق بر او میپردازد. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و جستجوی او برای وصال است.
مفاهیم اصلی:
- عشق الهی: عشق به عنوان نیروی محرکه اصلی در این غزل مطرح شده است. شاعر با تمام وجود به معشوق عشق میورزد و این عشق، درد و رنج بسیاری را برای او به همراه دارد.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره میکند. او میگوید که انسان میتواند با طی مراحل عرفانی، به مقام قرب الهی برسد.
- سیر و سلوک معنوی: شاعر به اهمیت سیر و سلوک معنوی و تزکیه نفس اشاره میکند. او میگوید که انسان باید با زدودن زنگارهای نفسانی، به مقام قرب الهی برسد.
- نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند خورشید، باغ، گل، شراب، دریا، ماهی و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر در این غزل، به معشوق خود که او را به خورشید تشبیه میکند، التماس میکند که به او رحم کند و او را از این ظلمت و تاریکی نجات دهد. او میگوید که دل او مانند یک صحرای خشکیده است و نیاز به باران رحمت معشوق دارد.
شاعر به تغییراتی که در اثر حضور معشوق در زندگی او ایجاد میشود اشاره میکند. او میگوید که با حضور معشوق، همه چیز تغییر میکند و همه چیز به زیبایی و شکوفایی میرسد.
شاعر به نور و ظلمت اشاره میکند و میگوید که نور، نماد معرفت و خداوند است و ظلمت، نماد جهل و نادانی است. او میگوید که انسان باید با زدودن ظلمت از درون خود، به نور الهی دست یابد.
در ادامه، شاعر به اهمیت شکرگزاری اشاره میکند و میگوید که انسان باید همیشه شکرگزار نعمتهای خداوند باشد. او میگوید که شکرگزاری، باعث افزایش نعمتها میشود.
در نهایت، شاعر به سالک توصیه میکند که به سوی معشوق بشتابد و از همه تعلقات دنیوی دست بردارد. او میگوید که هدف نهایی انسان، وصال با خداوند است.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، به بیان مفاهیم عمیق عرفانی پرداخته است. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک دعای عاشقانه و عرفانی عمیق است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: