غزل شماره 23 دیوان شمس مولانا

غزل شماره 23 دیوان شمس مولانا

فال مولانا

فال مولانا با تفسیر

ابتدا با خلوص نیت و قلبی سرشار از اعتماد نیت کنید.

آنگاه برای گرفتن فال مولانا بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

مطالب پیشنهادی

خرید انواع هارد اکسترنال با گارانتی معتبر شزکتی
هارد‌های ضد آب و ضد ضربه با برند معتبر و قیمت مناسب
کنترل هوشمند انوع کجت‌ها و گوشی‌ها با ساعت هوشمند
انواع لپ تاپ حرفه‌ای لنوو زیر قیمت بازار تهران تعداد محدود
خرید انلاین انواع سکه طلا به فوری به قیمت روز
طلا بهترین سرمایه گذاری است. خرید انواع سکه پارسیان

غزل شماره 23 دیوان شمس مولانا

غزل شماره 23 دیوان شمس مولانا

 

چون خون نخسپد خسروا چشمم کجا خسپد مها

کز چشم من دریای خون جوشان شد از جور و جفا

 

گر لب فروبندم کنون جانم به جوش آید درون

ور بر سرش آبی زنم بر سر زند او جوش را

 

معذور دارم خلق را گر منکرند از عشق ما

اه لیک خود معذور را کی باشد اقبال و سنا

 

از جوش خون نطقی به فم آن نطق آمد در قلم

شد حرف‌ها چون مور هم سوی سلیمان لابه را

 

کای شه سلیمان لطف وی لطف را از تو شرف

در تو را جان‌ها صدف باغ تو را جان‌ها گیا

 

ما مور بیچاره شده وز خرمن آواره شده

در سیر سیاره شده هم تو برس فریاد ما

 

ما بنده خاک کفت چون چاکران اندر صفت

ما دیدبان آن صفت با این همه عیب عما

 

تو یاد کن الطاف خود در سابق الله الصمد

در حق هر بدکار بد هم مجرم هر دو سرا

 

تو صدقه کن ای محتشم بر دل که دیدت ای صنم

در غیر تو چون بنگرم اندر زمین یا در سما

 

آن آب حیوان صفا هم در گلو گیرد ورا

کو خورده باشد باده‌ها زان خسرو میمون لقا

 

ای آفتاب اندر نظر تاریک و دلگیر و شرر

آن را که دید او آن قمر در خوبی و حسن و بها

 

ای جان شیرین تلخ وش بر عاشقان هجر کش

در فرقت آن شاه خوش بی‌کبر با صد کبریا

 

ای جان سخن کوتاه کن یا این سخن در راه کن

در راه شاهنشاه کن در سوی تبریز صفا

 

ای تن چو سگ کاهل مشو افتاده عوعو بس معو

تو بازگرد از خویش و رو سوی شهنشاه بقا

 

ای صد بقا خاک کفش آن صد شهنشه در صفش

گشته رهی صد آصفش واله سلیمان در ولا

 

وانگه سلیمان زان ولا لرزان ز مکر ابتلا

از ترس کو را آن علا کمتر شود از رشک‌ها

 

ناگه قضا را شیطنت از جام عز و سلطنت

بربوده از وی مکرمت کرده به ملکش اقتضا

 

چون یک دمی آن شاه فرد تدبیر ملک خویش کرد

دیو و پری را پای مرد ترتیب کرد آن پادشا

 

تا باز از آن عاقل شده دید از هوا غافل شده

زان باغ‌ها آفل شده بی‌بر شده هم بی‌نوا

 

زد تیغ قهر و قاهری بر گردن دیو و پری

کو را ز عشق آن سری مشغول کردند از قضا

 

زود اندرآمد لطف شه مخدوم شمس الدین چو مه

در منع او گفتا که نه عالم مسوز ای مجتبا

 

از شه چو دید او مژده‌ای آورد در حین سجده‌ای

تبریز را از وعده‌ای کارزد به این هر دو سرا

 

 

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 23 دیوان شمس مولانا

 

توصیف کلی غزل:

این غزل مولانا، یک ناله عاشقانه و عرفانی عمیق است. شاعر در این غزل، به رابطه انسان با خداوند، به عشق عرفانی و به رنج‌های ناشی از دوری از معشوق اشاره می‌کند. او از طریق تشبیهات و استعاره‌های زیبا، به توصیف حال عاشقان و سالکان راه حق می‌پردازد. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و جستجوی او برای وصال است.

 

مفاهیم اصلی:

  • عشق الهی: عشق به عنوان نیروی محرکه اصلی در این غزل مطرح شده است. شاعر با تمام وجود به معشوق عشق می‌ورزد و این عشق، درد و رنج بسیاری را برای او به همراه دارد.
  • وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد انسان با خداوند اشاره می‌کند. او می‌گوید که انسان می‌تواند با طی مراحل عرفانی، به مقام قرب الهی برسد.
  • رنج و شادی در مسیر عشق: شاعر به رنج‌ها و سختی‌های مسیر عشق اشاره می‌کند اما در عین حال، به شادی و لذت ناشی از وصال با معشوق نیز امیدوار است.
  • نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند خون، آتش، دریا، خورشید، ماه و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.

 

تفسیر مفصل‌تر:

شاعر در این غزل، از عشق سوزان خود به معشوق می‌گوید و از درد و رنجی که به خاطر دوری از او متحمل می‌شود، شکایت می‌کند. او می‌گوید که چشمانش از گریه خشک شده و دلش پر از آتش است.

شاعر به معشوق خود که او را به شاه سلیمان تشبیه می‌کند، التماس می‌کند که به او رحم کند و او را از این درد رها کند. او می‌گوید که او مانند یک مورچه کوچک در برابر عظمت معشوق است و به او پناه می‌برد.

شاعر از معشوق می‌خواهد که به یاد الطاف گذشته بیفتد و او را ببخشد. او می‌گوید که همه انسان‌ها اشتباه می‌کنند و نیاز به بخشش دارند.

در ادامه، شاعر به زیبایی‌های معشوق اشاره می‌کند و می‌گوید که هیچ چیزی در دنیا به اندازه او زیبا و جذاب نیست. او می‌گوید که عشق به معشوق، انسان را به سوی کمال و سعادت هدایت می‌کند.

در نهایت، شاعر به ندای عشق گوش فرا می‌دهد و به سوی معشوق می‌رود. او می‌گوید که او به همراه دیگر سالکان راه حق به سوی معشوق حرکت می‌کند.

 

اهمیت این غزل:

این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، عشق سوزان خود به معشوق را بیان می‌کند و از او می‌خواهد که به کمک او بیاید. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهام‌بخش بوده و خواهد بود.

 

نکات قابل توجه:

  • این غزل، یک ناله عاشقانه و عرفانی عمیق است.
  • مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
  • این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.

تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.

لینک‌های مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل

کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: