غزل شماره 18 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 18 دیوان شمس مولانا
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
انا فتحنا الصلا بازآ ز بام از در درآ
ای بحر پرمرجان من والله سبک شد جان من
این جان سرگردان من از گردش این آسیا
ای ساربان با قافله مگذر مرو زین مرحله
اشتر بخوابان هین هله نه از بهر من بهر خدا
نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بیچون برو زیرا که جان را نیست جا
گر قالبت در خاک شد جان تو بر افلاک شد
گر خرقه تو چاک شد جان تو را نبود فنا
از سر دل بیرون نهای بنمای رو کایینهای
چون عشق را سرفتنهای پیش تو آید فتنهها
گویی مرا چون میروی گستاخ و افزون میروی
بنگر که در خون میروی آخر نگویی تا کجا
گفتم کز آتشهای دل بر روی مفرشهای دل
می غلط در سودای دل تا بحر یفعل ما یشا
هر دم رسولی میرسد جان را گریبان میکشد
بر دل خیالی میدود یعنی به اصل خود بیا
دل از جهان رنگ و بو گشته گریزان سو به سو
نعره زنان کان اصل کو جامه دران اندر وفا
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 18 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعوت عاشقانه و طلبکارانه از معشوق است. شاعر در این غزل، خود را عاشق زاری میداند که چشم به راه یوسف گمشدهاش است. او از معشوق میخواهد که به او نظر لطف داشته باشد و به او آرامش بخشد. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و جستجوی او برای وصال است.
مفاهیم اصلی:
- عشق الهی: عشق به عنوان نیروی محرکه اصلی در این غزل مطرح شده است. شاعر با تمام وجود به معشوق عشق میورزد.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد خود با معشوق اشاره میکند. او میخواهد در معشوق حل شود.
- سفر عرفانی: شاعر به سفر عرفانی انسان اشاره میکند و میگوید که انسان باید از این دنیا بگذرد و به سوی عالم معنا حرکت کند.
- نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند یوسف، قافله، آتش، دل و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر در این غزل، خود را عاشق زاری میداند که از هجران معشوق رنج میبرد. او از معشوق میخواهد که به او نظر لطف داشته باشد و به او آرامش بخشد. او معشوق را به یوسف تشبیه میکند که همگی نمادهای الهی هستند.
شاعر میگوید که او به دنبال معشوق میگردد و از او میخواهد که به او پناه دهد. او همچنین به داستان یوسف و زلیخا اشاره میکند و میگوید که او نیز مانند یوسف عاشق معشوق خود است.
شاعر میگوید که او به معشوق عشق میورزد و از او جدا شدن برای او دردناک است. او از معشوق میخواهد که به او رحم کند و او را از این درد رها کند.
شاعر میگوید که او به معشوق پیوسته است و از او جدا نیست. او میگوید که عشق او به معشوق آنقدر زیاد است که او را از همه چیز دنیا جدا کرده است.
در نهایت، شاعر میگوید که او به ندای عشق گوش فرا میدهد و به سوی معشوق میرود. او میگوید که او به همراه دیگر سالکان راه حق به سوی معشوق حرکت میکند.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، عشق سوزان خود به معشوق را بیان میکند و از او میخواهد که به کمک او بیاید. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک دعوت عاشقانه و طلبکارانه است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: