غزل شماره 16 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 16 دیوان شمس مولانا
ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا
از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد تیر شد
یعقوب مسکین پیر شد ای یوسف برنا بیا
ای موسی عمران که در سینه چه سیناهاستت
گاوی خدایی میکند از سینهٔ سینا بیا
رخ زعفرانرنگ آمدم، خَمداده چون چنگ آمدم
در گور تن تنگ آمدم ای جان باپهنا بیا
چشم محمد با نمت واشوق گفته در غمت
زان طرهٔ اندر هَمَت، ای سرّ ارسلنا بیا
خورشید پیشت چون شفق ای برده از شاهان سبق
ای دیدهٔ بینا بهحق، وی سینهٔ دانا بیا
ای جانْ تو و جانها چو تن، بیجان چه ارزد خود بدن؟
دل دادهام دیر است من، تا جان دهم جانا بیا
تا بردهای دل را گرو، شد کشتِ جانم در درو
اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا
ای تو دوا و چارهام نور دل صدپارهام
اندر دل بیچارهام چون غیر تو شد لا بیا
نشناختم قدر تو من تا چرخ میگوید ز فن
دی بر دلش تیری بزن دی بر سرش خارا بیا
ای قاب قوس مرتبت وان دولت بامکرمت
کس نیست شاها محرمت در قرب اَو ادنی بیا
ای خسرو مهوش بیا ای خوشتر از صد خوش بیا
ای آب و ای آتش بیا ای دُرّ و ای دریا بیا
مخدوم جانم شمس دین از جاهت ای روح الامین
تبریز چون عرش مکین از مسجد اقصی بیا
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 16 دیوان شمس
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک ناله عاشقانه و طلبکارانه از معشوق است. شاعر در این غزل، خود را یعقوب بینوایى میداند که چشم به راه یوسف گمشدهاش است. او از معشوق میخواهد که به او نظر لطف داشته باشد و به او آرامش بخشد. این غزل، بیانگر شور و شوق عرفانی شاعر نسبت به معشوق و جستجوی او برای وصال است.
مفاهیم اصلی:
- عشق الهی: عشق به عنوان نیروی محرکه اصلی در این غزل مطرح شده است. شاعر با تمام وجود به معشوق عشق میورزد.
- وحدت وجود: شاعر به وحدت وجود و اتحاد خود با معشوق اشاره میکند. او میخواهد در معشوق حل شود.
- نمادها: در این غزل، از نمادهایی مانند یوسف، عیسی، موسی، خورشید، ماه و… استفاده شده است که هر کدام نماد مفاهیم خاصی هستند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر در این غزل، خود را عاشق زاری میداند که از هجران معشوق رنج میبرد. او از معشوق میخواهد که به او نظر لطف داشته باشد و به او آرامش بخشد. او معشوق را به یوسف، عیسی و موسی تشبیه میکند که همگی نمادهای الهی هستند.
شاعر میگوید که او به دنبال معشوق میگردد و از او میخواهد که به او پناه دهد. او همچنین به داستان موسی و کوه طور اشاره میکند و میگوید که او نیز مانند موسی در جستجوی دیدار خداوند است.
شاعر میگوید که او به معشوق عشق میورزد و از او جدا شدن برای او دردناک است. او از معشوق میخواهد که به او رحم کند و او را از این درد رها کند.
در نهایت، شاعر از معشوق میخواهد که به او بپیوندد و او را به سوی خود بکشاند. او میگوید که او به جز معشوق به هیچ چیز دیگری نیاز ندارد.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است. مولانا در این غزل، با زبان شاعرانه و عرفانی، عشق سوزان خود به معشوق را بیان میکند و از او میخواهد که به کمک او بیاید. این غزل، برای بسیاری از عارفان و سالکان راه عشق، الهامبخش بوده و خواهد بود.
نکات قابل توجه:
- این غزل، یک ناله عاشقانه و طلبکارانه است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق است و برای درک کامل آن، نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری است.
- این غزل، یکی از شاهکارهای ادبیات عرفانی فارسی است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از عرفان اسلامی و ادبیات فارسی است. برای درک کامل این غزل، بهتر است به تفسیرهای مختلفی که از این غزل ارائه شده است، مراجعه کنید.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: