غزل شماره 100 دیوان شمس مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
مطالب پیشنهادی
غزل شماره 100 دیوان شمس مولانا
بیا ای جان نو داده جهان را
ببر از کار عقل کاردان را
چو تیرم تا نپرانی نپرم
بیا بار دگر پر کن کمان را
ز عشقت باز تشت از بام افتاد
فرست از بام باز آن نردبان را
مرا گویند «بامش از چه سوی است؟»
از آن سویی که آوردند جان را
از آن سویی که هر شب جان روان است
به وقت صبح بازآرد روان را
از آن سو که بهار آید زمین را
چراغ نو دهد صبح آسمان را
از آن سو که عصایی اژدها شد
به دوزخ برد او فرعونیان را
از آنسو که تورا این جست و جو خاست
نشان خود اوست میجوید نشان را
تو آن مردی که او بر خر نشسته است
همیپرسد ز خر این را و آن را
خمش کن کاو نمیخواهد ز غیرت
که در دریا درآرد همگنان را
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 100 دیوان شمس مولانا
توصیف کلی غزل:
این غزل مولانا، یک دعوت به عشق و عرفان است. شاعر در این غزل، به توصیف عشق سوزان و پرشور خود به خداوند پرداخته و از حال و هوای عرفانی خود سخن میگوید. این غزل، یک توصیف عرفانی از عشق و وحدت با خداوند است.
مفاهیم اصلی:
- عشق الهی و جمال مطلق: شاعر به عشق بیحد و حصر خود به جمال مطلق الهی اشاره میکند.
- وحدت با خداوند: شاعر به دنبال وحدت با خداوند است و این وصال برایش بسیار ارزشمند است.
- تغییرات درونی: شاعر از تغییرات اساسی و بنیادینی که در درون او رخ داده است سخن میگوید.
- نمادها و استعارههای عرفانی: مولانا در این غزل، از نمادها و استعارههای عرفانی بسیاری استفاده کرده است که هر کدام به جنبهای از عشق و عرفان اشاره دارند.
تفسیر مفصلتر:
شاعر از معشوق خود میخواهد که به او زندگی دوباره ببخشد و او را از بند عقل آزاد کند. شاعر میگوید که مانند تیری است که منتظر پرتاب شدن است و به عشق معشوق خود آماده هر کاری است. شاعر میگوید که عشق او به معشوق آنقدر زیاد است که همه چیز را به هم ریخته است. شاعر از دیگران میپرسد که از کجا آمده و به کجا میرود و پاسخ میدهد که از جایی آمده که جان را به او دادهاند و به جایی میرود که جان به سوی آن روان است. شاعر میگوید که عشق او به معشوق مانند بهاری است که همه چیز را زنده میکند. شاعر میگوید که عشق او به معشوق مانند عصای موسی است که فرعون را نابود کرد. شاعر میگوید که جستجوی او برای معشوق، نشانهای از وجود معشوق است. شاعر میگوید که معشوق او مانند مردی سوار بر خر است که به دنبال حقیقت میگردد. شاعر میگوید که معشوق نمیخواهد همه را مانند خودش غرق در عشق کند.
اهمیت این غزل:
این غزل یکی از زیباترین غزلهای عاشقانه مولانا است. مولانا در این غزل، به زیبایی و عمق عشقی که به خداوند دارد پرداخته و از کمالات و زیباییهای او سخن گفته است. این غزل، یک توصیف زیبا از عشق و وابستگی انسان به خداوند است.
نکات قابل توجه:
- این غزل، سرشار از احساسات مثبت و امیدوارکننده است.
- مفاهیم این غزل بسیار عمیق و پیچیده است و نیاز به مطالعه و تأمل بیشتری دارد.
- این غزل، یک توصیف عرفانی از عشق و وحدت با خداوند است.
تفسیر کامل این غزل، نیازمند دانش عمیقی از ادبیات فارسی و شناخت از مفاهیم عرفان اسلامی است.
نکات اضافی برای تفسیر عمیقتر:
- هر بیت از این غزل، حاوی معانی چندلایه است و نیاز به تفسیر دقیق دارد.
- برای درک بهتر این غزل، باید به زندگی و اندیشههای مولانا و همچنین به رابطه او با شمس تبریزی آشنا بود.
- این غزل، یک دعوت به عشق و معرفت است و به انسان نشان میدهد که چگونه میتواند به کمال برسد.
نکته مهم: تفسیر اشعار عرفانی، به ویژه اشعار مولانا، بسیار گسترده و پیچیده است و هر فرد با توجه به فهم و درک خود، میتواند تفسیرهای متفاوتی از این اشعار ارائه دهد. این تفسیر، تنها یک برداشت از این غزل است و ممکن است تفسیرهای دیگری نیز وجود داشته باشد.
لینکهای مفید دیگر: فال حافظ ، فال انبیاء ، فال مولانا ، گوگل
کلمات کلیدی: غزلیات دیوان شمس ، تفسیر غزلیات دیوان شمس ، غزلیات دیوان شمس مولانا ، اشعار مولانا ، دیوان مولانا شمس تبریزی ، بهترین اشعار دیوان شمس ، ناب ترین اشعار مولانا ، غزلیات مولانا ، غزلیات مولانا جلال الدین ، رباعیات مولانا ، زیباترین رباعیات مولانا ، اشعار کوتاه مولانا
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: