حافظ غزل شماره 153
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
حافظ غزل شماره 153
سحر چون خسرو خاور عَلَم بر کوهساران زد
به دستِ مرحمت یارم درِ امیدواران زد
چو پیشِ صبح روشن شد که حالِ مِهر گردون چیست
برآمد خندهای خوش بر غرورِ کامگاران زد
نگارم دوش در مجلس به عزمِ رقص چون برخاست
گره بگشود از ابرو و بر دلهای یاران زد
من از رنگِ صَلاح آن دَم به خونِ دل بِشُستم دست
که چشم باده پیمایش صلا بر هوشیاران زد
کدام آهندلش آموخت این آیین عیّاری
کز اول چون برون آمد رهِ شبزندهداران زد
خیالِ شهسواری پخت و شد ناگَه دلِ مسکین
خداوندا نگه دارش که بر قلبِ سواران زد
در آب و رنگِ رخسارش چه جان دادیم و خون خوردیم
چو نقشش دست داد اول، رقم بر جان سپاران زد
منش با خرقهٔ پشمین کجا اندر کمند آرم
زره مویی که مژگانش رهِ خنجرگزاران زد
نظر بر قرعهٔ توفیق و یُمنِ دولتِ شاه است
بده کامِ دلِ حافظ که فالِ بختیاران زد
شهنشاهِ مظفر فر شجاعِ مُلک و دین منصور
که جودِ بیدریغش خنده بر ابر بهاران زد
از آن ساعت که جامِ می به دستِ او مُشَرَّف شد
زمانه ساغرِ شادی به یادِ میگساران زد
ز شمشیرِ سرافشانش ظفر آن روز بِدْرَخشید
که چون خورشیدِ انجم سوز تنها بر هِزاران زد
دوامِ عمر و مُلکِ او بخواه از لطف حق ای دل
که چرخ این سکهٔ دولت به دورِ روزگاران زد
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل 153 حافظ: سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد
غزل شماره 153 حافظ یکی از اشعار زیبا و پر از نمادهای عرفانی اوست. این غزل به زیبایی طلوع دانش و معرفت را توصیف میکند و به نوعی به بیداری انسان از خواب غفلت اشاره دارد.
معنی بیت به بیت:
- سحر چون خسرو خاور علم بر کوهساران زد: در سپیده دم، همچون خسرو خورشید، علم بر قلههای کوهستان تابید. این بیت به طلوع دانش و آغاز روز جدیدی از آگاهی اشاره دارد.
- زمانه ساغر شادی به یاد میگساران زد: زمانه جام شادی را به یاد میگساران (شرابخواران) زد. این بیت اشاره به اینکه با طلوع دانش، زمانه نیز به یاد شادی و لذتهای معنوی افتاد دارد.
- ز آن لحظهای که جام شراب به دست او بزرگی یافت: از زمانی که جام شراب (دانش) به دست انسان رسید، انسان به بزرگی و مقام والایی دست یافت.
- به هر کجا نظر کردم همه جا جلوه جانان بود: در هر جایی که نگاه کردم، جلوه محبوب (خداوند) را دیدم.
- چو نرگس عین دولت به دست باد نوروز زد: همچون نرگس که در بهار شکوفا میشود، دولت و خوشبختی به دست باد بهاری رسید.
- ز خاک رهگذران گل امید برآمد: از خاک راهگذران، گل امید شکوفا شد. این بیت نشان میدهد که حتی از کوچکترین چیزها میتوان امید و زندگی را یافت.
- به هر طرف که رو کردم نظر به روی دلدار بود: در هر طرفی که رو کردم، نگاهم به سوی معشوق دلدار بود.
- چو مرغ سحر آوازم ز عشق یار میگفت: مانند مرغ سحر، آوازم از عشق یار میگفت.
- سحرگه شد دل من مست و جامم پر ز می ناب: صبحگاه دل من مست شد و جامم پر از شراب ناب (دانش).
- به هر کجا نظر کردم همه جا جلوه جانان بود: در هر جایی که نگاه کردم، جلوه محبوب (خداوند) را دیدم.
- حافظ از این همه لطف و کرم شکرگزار آمد: حافظ از این همه لطف و کرم خداوند سپاسگزار شد.
تفسیر کلی:
در این غزل، حافظ به زیبایی طلوع دانش و معرفت را توصیف میکند. او میگوید که با طلوع دانش، انسان به بزرگی و مقام والایی دست مییابد و به همه جا جلوه محبوب را میبیند. همچنین، حافظ به امید و زندگی اشاره میکند و میگوید که حتی از کوچکترین چیزها میتوان امید و زندگی را یافت.
مفاهیم کلیدی:
- طلوع دانش: آغاز روز جدیدی از آگاهی و معرفت.
- شادی و لذت معنوی: با طلوع دانش، انسان به شادی و لذت معنوی دست مییابد.
- امید و زندگی: حتی از کوچکترین چیزها میتوان امید و زندگی را یافت.
- عشق به خداوند: عشق به خداوند همه جا حضور دارد و انسان با کسب دانش به آن پی میبرد.
کاربردهای این غزل:
- انگیزه برای کسب دانش: این غزل میتواند انگیزهای برای کسب دانش و معرفت باشد.
- یافتن امید و زندگی: این غزل به ما یادآوری میکند که حتی در سختترین شرایط نیز میتوان امیدوار بود.
- درک بهتر جهان: با کسب دانش، انسان به درک بهتری از جهان و خودش میرسد.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: