حافظ غزل شماره 152

حافظ غزل شماره 152

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 152

حافظ غزل شماره 152

در ازل پرتوِ حُسنت ز تجلی دَم زد

عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد

جلوه‌ای کرد رُخَت دید مَلَک عشق نداشت

عینِ آتش شد از این غیرت و بر آدم زد

عقل می‌خواست کز آن شعله چراغ افروزد

برق غیرت بدرخشید و جهان برهم زد

مدعی خواست که آید به تماشاگَهِ راز

دست غیب آمد و بر سینهٔ نامحرم زد

دیگران قرعهٔ قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیدهٔ ما بود که هم بر غم زد

جانِ عِلْوی هوسِ چاهِ زنخدان تو داشت

دست در حلقهٔ آن زلفِ خَم اندر خَم زد

حافظ آن روز طربنامهٔ عشق تو نوشت

که قلم بر سرِ اسبابِ دلِ خُرَّم زد

توضیح . معنی . تفسیر

غزل 152 حافظ: در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد

غزل 152 حافظ یکی از اشعار بسیار زیبای اوست که به زیبایی عشق الهی و تاثیر آن بر جهان هستی را توصیف می‌کند. این غزل پر از مفاهیم عرفانی و عاشقانه است و به نوعی تولد عشق و زیبایی در جهان را به تصویر می‌کشد.

معنی بیت به بیت:

  • در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد: در آغاز هستی، پرتو زیبایی تو از نور الهی پدیدار شد.
  • عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد: عشق متولد شد و آتش شور و شوق در تمام هستی را شعله‌ور کرد.
  • جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد: وقتی جمال تو آشکار شد، فرشتگان که تا آن زمان عشقی را نمی‌شناختند، از حسادت آتش گرفتند و بر آدم دمیدند.
  • تا به کی سرو روان من به هوای تو کشد: تا کی این روح عاشق من در آرزوی دیدار تو خواهد سوخت؟
  • جان من سوخت ز آتش غم هجران تو بس است: جان من از آتش غم فراق تو به اندازه کافی سوخت.
  • عمر من رفت به دنبال تو ای سرو روان: تمام عمرم در پی تو ای سرو بلند و زیبا سپری شد.
  • گر برآید ز قفس مرغ دل من یک زمان: اگر روزی پرنده دل من از قفس تن رها شود،
  • مستي جان می‌دهد و خانه به جان می‌زند: مستی و شور و شوق جان می‌بخشد و به جان خانه می‌کند.
  • روح قدسی من آرزوی وصال چانه و گردن تو را داشت: روح پاک من آرزوی وصل به چانه و گردن تو را داشت.
  • اما به ناچار به حلقه گیسوی پیچ در پیچ تو آویخت: اما مجبور شد به حلقه گیسوان پیچیده تو آویخته شود.
  • تا به کی سر به گریبان غم عشق تو بکشم: تا کی سرم را در گریبان غم عشق تو فرو خواهم برد؟
  • تا چه وقت ز پی روی تو ای سرو روان بگردم: تا چه وقت در پی روی تو ای سرو بلند خواهم گشت؟
  • گر برآید ز قفس مرغ دل من یک زمان: اگر روزی پرنده دل من از قفس تن رها شود،
  • مستي جان می‌دهد و خانه به جان می‌زند: مستی و شور و شوق جان می‌بخشد و به جان خانه می‌کند.
  • حافظ از عشق تو ای دوست چنین بی‌خود شد و گفت: حافظ از عشق تو ای دوست اینچنین بی‌خود شد و گفت:
  • که جز این نیست که در میکده عشق تو شدم خمار: جز این نیست که در میکده عشق تو مست شدم.

تفسیر کلی:

در این غزل، حافظ عشق را نیرویی بنیادین و خالق همه زیبایی‌ها می‌داند. او عشق را به آتش تشبیه می‌کند که در دل همه موجودات شعله‌ور است. عشق به عنوان نیرویی الهی، همه موجودات را به سوی خود می‌کشاند و باعث ایجاد شور و شوق در آن‌ها می‌شود.

مفاهیم کلیدی:

  • عشق به عنوان نیروی خلقت: عشق نیرویی است که همه چیز را به وجود آورده و به جهان معنا بخشیده است.
  • عشق به عنوان نیروی محرک: عشق نیرویی است که انسان را به حرکت و تلاش وامی‌دارد.
  • عشق به عنوان نیرویی عرفانی: عشق انسان را به سوی کمال و حقیقت مطلق سوق می‌دهد.

کاربردهای این غزل:

  • درک بهتر عشق: این غزل به ما کمک می‌کند تا عشق را به عنوان یک نیروی قدرتمند و اساسی در زندگی بشناسیم.
  • افزایش آگاهی معنوی: این غزل می‌تواند به ما کمک کند تا به مفاهیم عرفانی و معنوی عشق نزدیک‌تر شویم.
  • یافتن آرامش درونی: با درک عمق عشق، می‌توانیم به آرامش درونی دست پیدا کنیم.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: