حافظ غزل شماره 157

حافظ غزل شماره 157

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

مطالب پیشنهادی

خرید انواع هارد اکسترنال با گارانتی معتبر شزکتی
هارد‌های ضد آب و ضد ضربه با برند معتبر و قیمت مناسب
کنترل هوشمند انوع کجت‌ها و گوشی‌ها با ساعت هوشمند
ساعت هوشمند مناسب انواع گوشی‌های هوشمند
خرید انلاین انواع سکه طلا به فوری به قیمت روز
طلا بهترین سرمایه گذاری است. خرید انواع سکه پارسیان

حافظ غزل شماره 157

حافظ غزل شماره 157

هر که را با خطِ سبزت سرِ سودا باشد

پای از این دایره بیرون نَنِهَد تا باشد

من چو از خاکِ لحد لاله صفت برخیزم

داغِ سودای توام سِرِّ سُویدا باشد

تو خود ای گوهرِ یک دانه کجایی آخِر

کز غمت دیدهٔ مردم همه دریا باشد

از بُنِ هر مژه‌ام آب روان است بیا

اگرت میلِ لبِ جوی و تماشا باشد

چون گل و مِی دمی از پرده برون آی و درآ

که دگرباره ملاقات نه پیدا باشد

ظِلِّ مَمدودِ خَمِ زلفِ توام بر سر باد

کاندر این سایه قرارِ دلِ شیدا باشد

چشمت از ناز به حافظ نکند میل آری

سرگرانی صفتِ نرگسِ رعنا باشد

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل 157 حافظ: هر که را با خط سبزت سر سودا باشد

غزل 157 حافظ یکی از اشعار عاشقانه و عرفانی اوست که به زیبایی عشق و دلدادگی را توصیف می‌کند. این غزل به نوعی بیانگر وابستگی عمیق شاعر به معشوق و آرزوی وصال اوست.

معنی بیت به بیت:

  • هر که را با خط سبزت سر سودا باشد: هر کسی که دل به زلف سبز تو بسته باشد،
  • پای از این دایره بیرون ننهد تا باشد: از این دایره‌ی عشق خارج نمی‌شود تا اینکه،
  • من چو از خاک لحد لاله صفت برخیزم: من مانند لاله از خاک قبر برخیزم. این بیت به آرزوی شاعر برای دیدار معشوق حتی پس از مرگ اشاره دارد.
  • داغ سودای توام سر سویدا باشد: داغ عشق تو در دل من همواره تازه باشد.
  • تا که من در طلب وصل توام همچنان بمانم: تا ابد در طلب وصال تو بمانم.
  • چو شمع در فراق تو شب تا سحر بسوزم: مانند شمع در فراق تو شب تا صبح بسوزم.
  • تا که جان در قفس تن به هوای تو بپرد: تا زمانی که جانم در قفس تن به هوای تو پرواز کند.
  • هر کجا روم نظر من به سوی روی تو باشد: هر کجا بروم نگاهم به سوی روی تو باشد.
  • هر چه گویم همه از عشق تو حکایت کند: هر چه بگویم حکایت از عشق تو کند.
  • حافظ از عشق تو ای دوست چنین بی‌خود شد و گفت: حافظ از عشق تو ای دوست اینچنین بی‌خود شد و گفت:
  • که جز این نیست که در میکده عشق تو شدم خمار: جز این نیست که در میکده عشق تو مست شدم.

تفسیر کلی:

در این غزل، حافظ به زیبایی عشق و دلدادگی را توصیف می‌کند. او می‌گوید که عشق به معشوق، او را به بند کشیده و او حاضر است برای وصال به معشوق از جان خود بگذرد. این غزل بیانگر عمق عشق شاعر به معشوق و وابستگی شدید او به محبوب است.

مفاهیم کلیدی:

  • عشق و دلدادگی: عشق به عنوان نیرویی قدرتمند و همه گیر توصیف شده است.
  • وفاداری: شاعر به وفاداری خود به معشوق تاکید می‌کند.
  • آرزوی وصال: بزرگترین آرزوی شاعر وصال به معشوق است.
  • تسلیم شدن در برابر عشق: شاعر خود را کاملاً تسلیم عشق به معشوق کرده است.

کاربردهای این غزل:

  • درک بهتر عشق: این غزل به ما کمک می‌کند تا عشق را به عنوان یک نیروی قدرتمند و پیچیده درک کنیم.
  • اهمیت وفاداری: این غزل به اهمیت وفاداری در روابط انسانی اشاره می‌کند.
  • یافتن انگیزه برای ادامه دادن: این غزل می‌تواند به افرادی که در روابط خود با مشکل مواجه هستند، انگیزه دهد تا به تلاش خود ادامه دهند.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: