حافظ غزل شماره 446
مطالب پیشنهادی از سراسر وب:
حافظ غزل شماره 446
صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
به یادگار بمانی که بوی او داری
دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست
توان به دست تو دادن گرش نکو داری
در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت
جز این قدر که رقیبان تندخو داری
نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد
که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری
به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد
خود از کدام خم است این که در سبو داری
به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز
که گر بدو رسی از شرم سر فروداری
دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن
تو را رسد که غلامان ماه رو داری
قبای حسن فروشی تو را برازد و بس
که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری
ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق
قدم برون نه اگر میل جست و جو داری
توضیح . معنی . تفسیر
تفسیر غزل شماره 446 حافظ: صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری
غزل 446 حافظ یکی از غزلهای عاشقانه و پرشور دیوان حافظ است که شاعر در آن با زبانی شیوا و تصاویری بدیع، عشق و زیبایی معشوق را ستایش میکند. این غزل، توصیفی است از حالتی درونی و احساسات عمیق شاعر.
مفهوم کلی غزل:
- ستایش زیبایی معشوق: شاعر در این غزل، به زیبایی معشوق و ویژگیهای بارز او میپردازد و او را ستایش میکند.
- عشق و دلدادگی: عشق و دلدادگی شاعر به معشوق، محور اصلی این غزل است و شاعر از عمق احساسات خود سخن میگوید.
- توصیف طبیعت: شاعر در این غزل، از طبیعت نیز بهره میگیرد و با استفاده از تصویرهای طبیعی، زیبایی معشوق را توصیف میکند.
تفسیر بیت به بیت:
بیت اول: “صبا تو نکهت آن زلف مشک بو داری”
شاعر به باد میگوید که تو بوی خوش زلف معشوق من را داری.
بیت دوم: “به یادگار بمانی که بوی او داری”
شاعر از باد میخواهد که بوی معشوق را به یادگار نگه دارد.
بیت سوم: “دلم که گوهر اسرار حسن و عشق در اوست”
شاعر میگوید که دل او گوهری است که اسرار زیبایی و عشق در آن نهفته است.
بیت چهارم: “توان به دست تو دادن گرش نکو داری”
شاعر به باد میگوید که اگر با احتیاط عمل کنی، میتوانی این گوهر را به دست آوری.
بیت پنجم: “در آن شمایل مطبوع هیچ نتوان گفت”
شاعر میگوید که در وصف زیبایی معشوق نمیتوان چیزی گفت.
بیت ششم: “جز این قدر که رقیبان تندخو داری”
شاعر میگوید که جز این که رقیبان حسودی داری، چیز دیگری نمیتوان گفت.
بیت هفتم: “نوای بلبلت ای گل کجا پسند افتد”
شاعر به معشوق میگوید که آوای بلبل در برابر زیبایی تو به چه کار میآید.
بیت هشتم: “که گوش و هوش به مرغان هرزه گو داری”
شاعر میگوید که تو به آواز پرندگان بیاهمیت گوش میدهی.
بیت نهم: “به جرعه تو سرم مست گشت نوشت باد”
شاعر میگوید که باد نوشته است که سرم از شراب عشق تو مست شده است.
بیت دهم: “خود از کدام خم است این که در سبو داری”
شاعر از باد میپرسد که این شرابی که در سبو داری از کجا آوردهای.
بیت یازدهم: “به سرکشی خود ای سرو جویبار مناز”
شاعر به معشوق میگوید که با سرو جویبار مقابله نکن.
بیت دوازدهم: “که گر بدو رسی از شرم سر فروداری”
شاعر میگوید که اگر به سرو برسی، از روی شرم سر فرود میآوری.
بیت سیزدهم: “دم از ممالک خوبی چو آفتاب زدن”
شاعر میگوید که تو مثل آفتاب از سرزمینهای خوب میآیی.
بیت چهاردهم: “تو را رسد که غلامان ماه رو داری”
شاعر میگوید که تو سزاوار آن هستی که غلامانی ماهرو داشته باشی.
بیت پانزدهم: “قبای حسن فروشی تو را برازد و بس”
شاعر میگوید که تو سزاوار آن هستی که لباس زیبایی بپوشی.
بیت شانزدهم: “که همچو گل همه آیین رنگ و بو داری”
شاعر میگوید که تو مثل گل، همه زیبایی و عطر را داری.
بیت هفدهم: “ز کنج صومعه حافظ مجوی گوهر عشق”
شاعر به حافظ میگوید که گوهر عشق را در گوشه عزلت نجو.
بیت هجدهم: “قدم برون نه اگر میل جست و جو داری”
شاعر به حافظ میگوید که اگر میخواهی گوهر عشق را پیدا کنی، از خانه بیرون بیا.
نتیجهگیری:
این غزل، توصیفی است از عشق سوزان و بیقرار شاعر به معشوقی که به او دسترسی ندارد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و زبان آهنگین، احساسات درونی خود را به بهترین شکل بیان کرده است. این غزل، یکی از نمونههای بارز غزلهای عاشقانه حافظ است که در آن، عشق، زیبایی و طبیعت به هم آمیختهاند.
نکات قابل توجه:
- توصیف طبیعت: شاعر در این غزل از طبیعت به عنوان وسیلهای برای توصیف زیبایی معشوق استفاده کرده است.
- زبان آهنگین: زبان این غزل بسیار آهنگین و دلنشین است.
- تصاویر بدیع: شاعر از تصاویر بدیع و نمادین برای بیان احساسات خود استفاده کرده است.
مطالب پیشنهادی از سراسر وب: