حافظ غزل شماره 365

حافظ غزل شماره 365

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 365

حافظ غزل شماره 365

عمریست تا به راهِ غَمَت رو نهاده‌ایم

روی و ریایِ خَلق به یک سو نهاده‌ایم

طاق و رواقِ مدرسه و قال و قیلِ عِلم

در راهِ جام و ساقیِ مَه رو نهاده‌ایم

هم جان بِدان دو نرگسِ جادو سپرده‌ایم

هم دل بدان دو سُنبلِ هندو نهاده‌ایم

عمری گذشت تا به امیدِ اشارتی

چشمی بدان دو گوشهٔ ابرو نهاده‌ایم

ما مُلکِ عافیت نه به لشکر گرفته‌ایم

ما تختِ سلطنت نه به بازو نهاده‌ایم

تا سِحْرِ چَشم یار چه بازی کند که باز

بنیاد بر کرشمهٔ جادو نهاده‌ایم

بی زلفِ سرکشش سرِ سودایی از ملال

همچون بنفشه بر سرِ زانو نهاده‌ایم

در گوشهٔ امید چو نَظّارگانِ ماه

چَشمِ طلب بر آن خَمِ ابرو نهاده‌ایم

گفتی که حافظا دل سرگشته‌ات کجاست؟

در حلقه‌هایِ آن خَمِ گیسو نهاده‌ایم

 

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 365 حافظ: عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم

غزل 365 حافظ با بیت آغازین “عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم”، تصویری از عشق و عبادتی عجیب و غریب را ترسیم می‌کند. شاعر در این غزل، عشق به معشوق را با عبادت و ریاضت درآمیخته و به نوعی عشق را به جایگاهی بالاتر از دین و مذهب رسانده است.

تفسیر بیت به بیت:

  • بیت اول: “عمریست تا به راه غمت رو نهاده‌ایم/ روی و ریای خلق به یک سو نهاده‌ایم”؛ شاعر می‌گوید که تمام عمر خود را در راه عشق معشوق گذرانده و روی و ریای مردم را کنار گذاشته است.
  • بیت دوم: “طاق و رواق مدرسه و قال و قیل علم/ در راه جام و ساقی مه رو نهاده‌ایم”؛ او حتی تعلیم و تعلم در مدرسه و بحث‌های علمی را رها کرده و همه چیز را فدای عشق و زیبایی معشوق کرده است.
  • بیت سوم: “هر چند که طریقت ما از اهل نظر نیست/ ما را به خدای خود همین بس که تو هستی”؛ شاعر اعتراف می‌کند که راه او از راه عرفا و صوفیان متفاوت است اما برای او وجود معشوق به اندازه خدا کافی است.
  • بیت چهارم: “در حلقهٔ رندان چه خوش می‌گذرد ای دوست/ با جام و نی و مطرب و آن شاهدِ ماه”؛ در جمع رندان و با همراهی جام شراب، نی، مطرب و معشوق زیبا، چه لحظات خوشی را گذرانده‌اند.
  • بیت پنجم: “گر صوفی گری کند این پیرِ مغان را/ باز آیم به کوی تو کز تو بریدم راه”؛ اگر این پیر مغان (که نمادی از زهد و پارسایی است) بخواهد شاعر را از راه عشق باز دارد، شاعر باز هم به سوی محبوب خود باز خواهد گشت.
  • بیت ششم: “از لطف تو ای دوست که جانم بدست توست/ گر جور کنی لیک من از تو نبرم گله”؛ شاعر می‌گوید که جانش در دست محبوبش است و حتی اگر با او جور کند، از او گله‌ای نخواهد کرد.
  • بیت هفتم: “در سایهٔ زلف توام ای دلبر جان/ تا باد صبا نفکند بر ما ز بن آواز”؛ شاعر آرزو دارد که تا ابد در سایه زلف محبوبش باشد و بادی نباشد که این آرامش را بر هم بزند.
  • بیت هشتم: “ای آفتاب حسن تو تابان بر عالم/ بر من بتاب تا که بر آرم ز ظلمت به نور”؛ شاعر محبوب خود را همچون خورشید می‌داند که با زیبایی خود بر عالم تابان است و از او می‌خواهد که بر او بتابد تا از ظلمات جهل و نادانی به نور معرفت برسد.
  • بیت نهم: “در کوی توام ای قبله‌گاه دل من/ تا کی کشم این درد که دارم به دل من”؛ شاعر می‌گوید که در کوی محبوب خود است و این کوی را قبله‌گاه دل خود می‌داند اما نمی‌داند که تا کی باید این درد عشق را تحمل کند.

تفسیر کلی:

این غزل، بیانگر عشق عمیق و عرفانی شاعر به معشوق است. شاعر در این غزل، عشق را به جایگاهی بالاتر از دین و مذهب رسانده و همه چیز را فدای عشق کرده است. او از تعالیم دینی و عرفانی فاصله گرفته و راهی خاص برای خود انتخاب کرده است. این غزل، یکی از غزل‌های عمیق و پیچیده حافظ است که نیازمند تفسیرهای مختلف و گسترده است.

نکات قابل توجه:

  • عشق به عنوان بالاترین ارزش
  • کنار گذاشتن تعالیم دینی و عرفانی
  • راهی خاص و متفاوت در عشق
  • عشق به عنوان عبادت و ریاضت

موارد استفاده از این غزل:

  • تحلیل و بررسی شعر حافظ
  • مطالعه ادبیات عرفانی
  • شناخت فرهنگ و ادبیات فارسی
  • استفاده در مطالعات فلسفی و عرفانی

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: