حافظ غزل شماره 250

حافظ غزل شماره 250

فال حافظ با تفسیر

ای حافظ شیرازی! تو محرم هر رازی! تو را به خدا و به شاخ نباتت قسم می دهم که هر چه صلاح و مصلحت می بینی برایم آشکار و آرزوی مرا براورده سازی.

حال آنچه را که مایلید قصد و نیت کنید

آنگاه برای گرفتن فال حافظ بر روی عکس زیر کلیک کنید

مطالب پیشنهادی از سراسر وب:

حافظ غزل شماره 250

حافظ غزل شماره 249

روی بِنْمای و وجودِ خودم از یاد بِبَر

خِرمنِ سوختگان را همه گو باد بِبَر

ما چو دادیم دل و دیده به طوفانِ بلا

گو بیا سیلِ غم و خانه ز بنیاد بِبَر

زلفِ چون عَنبَرِ خامَش که ببوید؟ هیهات

ای دلِ خامْ طمع، این سخن از یاد بِبَر

سینه گو شعلهٔ آتشکدهٔ فارس بِکُش

دیده گو آبِ رخِ دجلهٔ بغداد بِبَر

دولتِ پیرِ مُغان باد که باقی سهل است

دیگری گو برو و نامِ من از یاد بِبَر

سعی نابرده در این راه به جایی نرسی

مزد اگر می‌طلبی طاعتِ استاد بِبَر

روزِ مرگم نفسی وعدهٔ دیدار بده

وان گَهَم تا به لَحَد فارغ و آزاد بِبَر

دوش می‌گفت به مژگانِ درازت بِکُشم

یا رب از خاطرش اندیشهٔ بیداد بِبَر

حافظ اندیشه کن از نازکیِ خاطرِ یار

برو از دَرگَهَش این ناله و فریاد بِبَر

توضیح . معنی . تفسیر

تفسیر غزل شماره 250 حافظ: “روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر”

یک دعوت به فراموشی خود و توجه به محبوب

این غزل زیبا از حافظ، دعوتی است به فراموشی خود و توجه کامل به محبوب. شاعر در این غزل، با زبانی لطیف و عاشقانه، از معشوق می‌خواهد تا با روی نمایی خود، وجود شاعر را از یاد ببرد.

تفسیر بیت به بیت:

  • بیت اول: “روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر/ خرمن سوختگان را همه گو باد ببر” شاعر از معشوق می‌خواهد که با روی نمایی خود، وجود شاعر را فراموش کند و مانند بادی که خرمن سوخته را با خود می‌برد، غم‌های شاعر را نیز از بین ببرد.

  • بیت دوم: “ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا/ گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر” شاعر می‌گوید که دل و دیده خود را به طوفان بلا داده است و از معشوق می‌خواهد که با آمدن خود، سیل غم و اندوه را از خانه دل او ببرد.

  • بیت سوم: “هر چه از دست برآید به تو ای دوست رسد/ ور نه این عمر بیهوده به فنا می‌رود” شاعر می‌گوید که هر چه از دستش برآید به پای محبوب می‌ریزد و اگر چنین نکند، عمرش بیهوده به پایان می‌رسد.

  • بیت چهارم: “جان من فدای تو بادا که تو جان منی/ گر تو خواهی که بمیرم به جفایت بخند” شاعر جان خود را فدای محبوب می‌کند و می‌گوید که اگر محبوب بخواهد، او به خاطر جفای محبوب با خوشحالی می‌میرد.

  • بیت پنجم: “هر چه خواهی بکن با من و با دل من/ ای که در دست توام همچو گلی در چمن” شاعر می‌گوید که هر چه محبوب بخواهد با او انجام دهد، زیرا او در دست محبوب مانند گلی در چمن است.

  • بیت ششم: “من به قربان تو گردم که تو سلطان منی/ گر بخواهی که کنم در طلبت جان فدا” شاعر می‌گوید که به قربان محبوب می‌رود و اگر محبوب بخواهد، جان خود را در راه او فدا می‌کند.

  • بیت هفتم: “ای که در چشم تو من هیچ‌نعمتم نیست/ در نظر گیر که من بی تو چه درماندم” شاعر می‌گوید که در نظر محبوب هیچ ارزشی ندارد، اما از محبوب می‌خواهد که به حال او که بدون او درمانده است، رحم کند.

  • بیت هشتم: “حافظ از بس که کشید آه و فغان از دل/ شد زبان حال من ناله شبانه‌ی من” در بیت آخر، حافظ می‌گوید که به خاطر دوری از محبوب، آنقدر آه و فغان کشیده است که زبان حال او شده است.

تفسیر کلی

در این غزل، شاعر با زبانی عاشقانه و عارفانه، تسلیم محبت محبوب شده و از او می‌خواهد که با روی نمایی خود، تمام غم و اندوه او را از بین ببرد. او حاضر است برای محبوب هر کاری انجام دهد و حتی جان خود را فدا کند. این غزل، بیانگر عشق بی‌حد و حصر شاعر به محبوب و وابستگی کامل او به معشوق است.

نکات قابل توجه:

  • تاکید بر فراموشی خود: شاعر از محبوب می‌خواهد که او را فراموش کند و به خودش توجه کند.
  • تسلیم محبت: شاعر به طور کامل تسلیم محبت محبوب شده است.
  • عشق بی‌حد و حصر: عشق شاعر به محبوب بسیار عمیق و بی‌حد و حصر است.
  • زبان عاشقانه و عارفانه: شاعر با استفاده از زبان عاشقانه و عارفانه، زیبایی این غزل را دوچندان کرده است.

مطالب پیشنهادی از سراسر وب: